به گزارش تیترشهر:توسعه و پيشرفت کلماتی
دهنپرکن و پرطمطراق برای مدیریت شهری
امروز ما هستند. اما کدام توسعه و کدام پيشرفت؟ پيش رفتن به سمت چه و توسعه یافتن
در چه؟
مدیریت شهری امروز ما
رویکردی «عمرانی» دارد و همّ و غم خود را صرف عمليات عمرانی کرده است. اگر از این
کلمه هم بتوان با تساهل و تسامح گذشت و عمران را هم صِرف آبادانی کالبدی شهر و
دیار دانست، از این نمیتوان گذشت که شهر فقط جایی برای عمران نيست؛ چه مجاز و چه
غيرمجاز.
نظریات اخير پيرامون
شهر، آن را به موجودی زنده تعبير میکنند که هم جسم دارد و هم روح. هم کالبد دارد
و هم معنا. این تعبير از شهر بدان معناست که شهر، تنها مجموعهای از ساختمانها و
خيابانها و ... نيست. شهر، محلی برای زندگی هم هست و همه زندگی در ساختمان و
خيابان خلاصه نمیشود. شهر دارای روح است، بدین معنا که در آن زندگی جاری است.
شهروندان شهر را زندگی میکنند. شهروندان شهر را درک میکنند و زندگيشان در خلال
درک از شهر شکل میگيرد. پس شهر بستر همه احساسات، خاطرات، عواطف، یادگاریها و
تعلقات روحی شهروندان است. اما رویکردهای مدیریت شهری اخير، شهر را در جسمش خلاصه
کرده و در پرداختن به این جسم، از روح آن وامانده است. حيات اجتماعی شهر همان
اندازه مهم است که تردد اتوبوسBRT .
این که شهروندان، فضایی جمعی را برای ملاقات یکدیگر داشته باشند و در محوطههایی
با فراغ بال و بدون سروصدا، یا شاید با صدای موسيقی خيابانی قدم بزنند همان اندازه
اهميت دارد که حل معضل ترافيک و احداث اتوبانهای شمالی-جنوبی و شرقی-غربی. بدین
ترتيب شهر مجموعهای از امور فرهنگی، اجتماعی، عمرانی، اقتصادی و زیستمحيطی است
که باید با همه آنها مدیریت شود و نه فقط با کالبد و جسم بیروحش.
نظریات اخیر در حوزۀ
شهرسازی حتی از این مرحله هم گذشته و شهر را محصول روح آن میداند. امروزه تعریف
از زیبایی یا منظر شهر که موضوعاتی ملموس و عینی به نظر میرسند نیز کاملاً اموری
ذهنی تلقی میشوند. حال آن که هنوز اولویتهای اصلی شهرداری ما اقدامات عمرانی و
موضوعات کالبدی آن است. گرچه نمود مدیریت و فعالیتهای مدیریت شهری، در کالبد بروز
پیدا میکند، اما رویکرد و نیت این اقدامات است که نتیجه و بازخورد آنها را نیز به
دنبال دارد. اگر رویکرد اقدامات امروزه شهرداری، جز پرداختن به کالبد شهر بود،
امروز باید شاهد تعالی فرهنگی-اجتماعی و حتی زیباشناسانه در شهر نیز بودیم. اما
چیزی که نماد و نمود شهر تهران شده، تولد و رشد هر روزه خیابانی، زیرگذری، اتوبانی
یا روگذری در اطراف خود هستیم. این رویکرد سبب شده حتی اگر اقدامی ظاهراً در
راستای رشد حضور شهروندان یا اقدامی اجتماعی به نظر برسد، در عمل نتیجهای عکس
بدهد. این تجربه را در پیادهراهسازیهای تهران میتوان دید. اقداماتی مثل پیادهراهسازی
خیابان هفده شهریور یا میدان امام حسین (ع) از این دست هستند و به واسطه نیت و
رویکرد کالبدمحور مدیریت شهری اثر اجتماعی مثبت ندارد. پیادهراهها گرچه در تمامی
شهرهای دنیا، اثراتی اجتماعی و فرهنگی دارند اما در تهران تبدیل به معضلاتی
ترافیکی و شهری شدهاند که تازه آغاز حل مشکلاتی جدید میشوند.
راهبرد برونرفت از این
بیتوجهی به روح محتضر شهر، تنها تغییر رویکرد و ذهنیت مدیران شهری است. مدیرانی
که تصمیمات، اقدامات و اجراییات آنها کالبدمحور و تنها با نگاه به بدنه شهر است. نگاهی
تنها محدود در توسعه عمرانی... بدون توجه به این مسئله که درمان روح محتضر شهر
واجبتر از آرایش چشم و ابروی آن است.