به گزارش تیترشهر : بابک خرمدین و يارانش به مدد دژی کهن که به قلعه بابک شهرت یافته، به مدت بيست و چند سال لشکريان عرب را که به قصد محاصره و سرکوب جنبش خرمدینان آمده بودند، در کوهها سرگردان و با شبیخونهای خود، آنها را از دم تيغ گذرانده و وادار به فرار میکردند. موقعیت استراتژیک قلعه بابک به گونهای است که به گفته بلعمی، یک مشت مردجنگی میتوانند از آن در برار سپاه چند هزار نفری محافظت کنند. با ما همراه باشید تا درباره این قلعه اسرار آمیز بیشتر بدانیم.
بابک خرمدین
بابک خرمدین یکی از سرداران ایرانی از آذربایجان بود که بر ضد ظلم خلفای عباسی به پا خاست. وی طی بیست و دو سال، رهبری جنبش سرخجامگان را به عهده داشت. در همان عصر مازیار از مازندران، ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث از خراسان و سیستان نیز از دیگر سرداران ایرانی بودند که بر علیه ستم خلفای عباسی دست به قیام زدند.
آوازه دلیریها و رشادتهای بابک و یارانش فراتر از منطقه رفت و سب شد ماجرای قیام خرمدینان در قالب افسانههایی سحرانگیز از شبه قاره هند تا قلمرو رومیان و از جزیرهالعرب تا سرزمین اسلاوها نیز گسترش یابد. هر چند فرجام بابک به دلیل خیانت عدهای چون افشین بسیار تکاندهنده و تلخ بوده است، اما باید به خاطر آورد که وی در اوج شرف و مردانگی، جان خود را همچون همرزمان دیگر خود برای اعتلاء و شرف ایران فدا کرد.
تاثرانگیز است که ایران آنقدر که از جانب خیانتکاران خودی آسیب دیده توسط دشمن خارجی مورد تهدید واقع نشده است و نمونه آن ماجرای افشین است که باوجود ایرانی بودن، برای کسب قدرت و مقام، ذلت خدمت معتصم خلیفه سفاک و ظالم عباسی را به جان پذیرفت و برای خوشخدمتی به خلیفه و تسلط بر خراسان با خدعه و نیرنگ بابک را اسیر کرد و او را از اوج کوهستانهای پر افتخار به قصرهای پر از نیرنگ بغداد روانه کرد. آنگاه به دستور معتصم، در حضور درباریان و خود خلیفه، به ترتیب دستها و پاهای بابک را از تن جدا کردند و او را مثله کردند تا جان سپرد.
میگویند که بابک پس از قطع دست راستش، با دست چپ خون دست راست را بر چهره خود مالید و تمام صورتش را گلگون از خون کرد. معتصم میپرسد، دلیل این کار چیست؟ بابک پاسخی داد که بعد از ۱۲۰۰ سال هنوز استدلال محکم مردی و مردانگی و آزادی و آزادگی است. من با خون، سیمای خود را سرخ کردم تا فکر نکنی که ترس از مرگ، باعث شده که رنگ صورتم زرد شود و عجیب اینکه این داستان مرا به یاد حلاج میاندازد که او هم در عرصه خود تمام بود و جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد!
تاریخچه قلعه
قلعه بابک بنای باشکوه و زیبایی است که درگذشته محل استقرار و سنگر دفاع بابک خرمدین سردار ایرانی در مقابل تهاجم اعراب بوده است، احتمالاً پیش از او نیز جاویدان فرزند شهرک که مبارزات خود با اعراب مهاجم از کوهستانهای اردبیل آغاز کرده بود، در این قلعه سکونت نموده است. بابک نیز ابتدا به جمع مبارزان جاویدان پیوسته و پس از مرگ او در سال ۲۰۰ هجری قمری به عنوان رهبر خرمدینان ۲۲ سال توانست در این قلعه به مبارزات خود ادامه دهد.
این بنا احتمالاً یک قلعه دفاعی است که در دوران اشکانی یا بهاحتمال قویتر در زمان حکومت پادشاهان ساسانی ساخته شده و شباهت زیادی به سبک معماری مجموعه سلیمان مربوط به دوران ساسانی دارد. از آثار معماری و برخی از سنگهای زبره تراش و روش چفت و بست سنگها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ و خاک نیز میتوان به یقین اظهار داشت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و بخصوص ساسانیان ساخته شده است. در قرون دوم و سوم و تا چند قرن پس از آن مورد تعمیر و مرمت قرارگرفته و تغییراتی در آن به وجود آمده و الحاقاتی در بنا ایجادشده است. بنابراین بابک پس از استقرار در این دژ قسمتهای اصلی آن را ترمیم نموده و بخشهایی را نیز به آن افزوده است. اکنون که بیش از ۱۲۰۰ سال از آن دوران میگذرد، هنوز بخشهایی از آن دژ پرصلابت پابرجا مانده است.
موقعیت جغرافیایی
قلعه جمهور معروف به دژ بابک در ۵۰ کیلومتری شمال شهرستان اهر و در ارتفاعات غربی شعبهای از رود بزرگ قرهسو قرار دارد؛ منطقهای که به نام کلیبر معروف است. دژ بابک خرمدین، قلعهای است بر فراز قله کوهستانی در حدود ۲۳۰۰ تا ۲۷۰۰ متر بلندتر از سطح دریا. اطراف این قلعه را از هر طرف درههای عمیقی با ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر عمق فراگرفته است و تنها از یک سو راهی باریک و صعبالعبور برای دسترسی به این قلعه وجود دارد. قلعه بابک به نامهای قلعه بابک، دژ بابک، بذ و قلعه جمهور هم معروف است.
مسیر دسترسی
مسافت راه کلیبر به قلعه با اینکه از ۳ کیلومتر تجاوز نمیکند ولی بسیار دشوار است و به هنگام عبور باید گردنهها و گذرهای خطرناکی را پشت سر گذاشت. قبل از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای مستحکم دژ باید از معبری عبور کرد که به صورت دالانی است و از سنگهای منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور ۱ نفر را دارد و دو نفر به سختی میتوانند از آن بگذرند. فاصله این معبر تا باروی قلعه در حدود ۲۰۰ متر است و مقابل آن قرار دارد. از همین نقطه است که صعوبت راه و ابهت خاص این قلعه رفیع و موقعیت خیرهکننده آن بیننده را به اعجاب وا میدارد. امتداد بصری معبر در نهایت به دروازه قلعه ختم میشود و دقیقاً در راستای آن قرار دارد که باعث میشود ورود هر تازه وارد و سپاهی و غیره از طریق دو برج دیدهبانی در سمت دروازه ورودی قابل رؤیت باشد.
بنای دژ
برای نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد. با گذر از دروازه ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، برای رسیدن به دژ اصلی باید از گذرگاهی باریک که حدود ۱۰۰ متر صعود از ارتفاع را نیز به همراه دارد، گذشت تا به مدخل ورودی قلعه رسید، مسیری صعبالعبور که از یک سمت مشرف به درهای است با جنگلهای تنگ و ژرفایی در حدود ۴۰۰ متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.
در تکیهگاههای طبیعی این دیوارهها و چهار جهت بنا چهار جایگاه برای دیدهبانها به صورت نیمه استوانه ساختهشدهاند. اینها مقر سربازانی است که هر جنبندهای را تا کیلومترها دورتر، از فراز درهها و کوهپایهها زیر نظر میگرفتند. پس از صعود، برای ورود به دژ اصلی از مدخل دیگری با پلکانهایی نامنظم باید عبور کرد. طرفین مدخل دژ، به وسیله دو ستون کاذب مشخص شده است.
بنای دژ دو طبقه و سه طبقه بوده و پس از ورودی قرارگرفته است و پس ازآن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را هفت اتاق فرا گرفته است، اتاقهایی که به تالار مرکزی راه دارند. در قسمت شرقی دژ، تأسیسات دیگری مرکب از اتاقها و آبانبارها ساخته شده است؛ سقف آبانبارها با طاق جناغی و گهوارهای استوارشدهاند. محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج، غیرقابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصرهها از آب آنها استفاده میشده است. در سمت شمال غربی دژ پلکانهایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمتهایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخشهای مرتفعتر بنا است.
در مورد اشیا و ابزاری که از قلعه بابک به دست آمده باید گفت که نخستین اشیا سفالینههای منقوش و لعاب خورده بوده که یک دوره استقرار تا اوایل قرن هفتم هجری را نمایش میداد. همچنین تعدادی سکههای مسی کشف شدند که برخی از آنها به علت ساییدگی و زنگخوردگی فراوان غیرقابل خواندن است و در بین این سکهها برخی مربوط به اتابکان آذربایجان و هزار سیبان (قرون ششم و هفتم هجری) هستند.
موقعیت استراتژیک بنا
به لحاظ سوقالجیشی موقعیت استقرار بنا بر فراز قله به گونهای ست که بیست نفر سپاهی قادر بودهاند هجوم یک سپاه صدهزار نفری را مانع شوند و تلفاتی هم نداشته باشند، چرا که تیر و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و مستحفظانی که بر بلندی موضع میگرفتند، به جهت بعد مسافت کارگر نمیافتاده است. بدون این که قصد اغراق در بین باشد موقعیت مستحکم قلعه و دژ آن چنان اعجابانگیز است که از نبوغ نظامی و آگاهی کامل بنیانگذار آن حکایت مینماید. از همین جا بوده که بابک خرمدین و یارانش به مدت بیست و چند سال لشکریان عرب را که به قصد محاصره و سرکوب جنبش او آمده بودند، در کوهها سرگردان و با شبیخونهای خود آنها را از دم تیغ گذرانده و وادار به فرار میکردند.
قلعه بابک در سال ۱۳۴۵ با شماره ۶۲۳ در لیست آثار ملی، تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شده و مرمت آن از سال ۱۳۷۶ توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز شد.
اگر به تاریخ ایران کهن علاقه دارید، در سفر خود به آذربایجان شرقی، ماجراجویی را تا صعود بر فراز قلعه بابک ادامه دهید.
منبع : کجارو