به گزارش تیتر شهر: تجربه نشان داده است در جوامعی به بزرگی پایتخت توجه به موضوعات اجتماعی و فرهنگی به اندازه توسعه کالبدی شهر تهران و ایجاد زیر ساخت های شهری اهمیت دارد. جامعه شناسان شهری بر این باورند که در تهران سرعت تغییر و تحولات فرهنگی و اجتماعی برای شهروندان به عنوان بازیگران آن از حالت پویایی خارج شده به مرحله سیال بودن رسیده است.
به همین دلیل است که نیازهای اجتماعی و فرهنگی ساکنان تهران چند گام جلوتر از نیازهای بدهی خدمات شهری و کالبدی این کلانشهر است. زمانی که شهروندان به عنوان مثال از هوشمند شدن دسترسی خدمات شهری در این کلانشهر استقبال می کنند و بسیار جلوتر از مدیران شهری از این دستاوردها در تغییر درست و یا نادرست سبک زندگی خود استفاده می کنند، این موضوع نشان می دهد که جامعه در تهران حالت سیال دارد.
با توجه به سرعت تغییر در تهران توجه مینیاتوری به موضوعات اجتماعی و فرهنگی حتی اگر مقاومتی نیز در مقابل آن در ابتدا وجود داشته باشد، لازمه برنامه ریزی کلان شهری در پایتخت است.
در کنار مشکلات کالبدی شهر تهران مانند ترافیک و یا آلودگی هوا، شاهد این موضوع هستیم که مشکلات و معضلات اجتماعی و فرهنگی در این شهر به موازات هم پیش می روند. می توان گفت که به این دلیل است که اداره شهر در تهران چند بعدی است که از مسائل عمرانی، اقتصادی، خدمات شهری و شهرسازی گرفته تا موضوعات فرهنگی و اجتماعی را در بر می گیرد.
این پیش زمینه به طور کامل مشخص می کند که به همان اندازه که توسعه عمرانی و قانونمند کردن موضوعات شهرسازی اهمیت دارد که اجرای برنامه های اجتماعی و فرهنگی در این کلانشهر اهمیت دارد.
به رغم آنکه در دوره های گذشته مدیریت شهری توجه به موضوعات اجتماعی و فرهنگی در محله های شهر تهران بیشتر جنبه توسعه کالبدی فضاهای مورد نیاز این حوزه را داشت و حتی در برهه هایی از زمان اجرای برنامه های اجتماعی و فرهنگی مانند مهار آسیب های اجتماعی و بازگشت هویت به نسل های سوم و چهارم با انتقادهایی روبه رو بود؛ اما به جرات می توان گفت که در یک سال و نیم اخیر با توجه به شعارهای اجتماعی و فرهنگی مدیران اصلاح طلب نمی توان کارنامه قابل قبولی در این حوزه از متولیان امر در حوزه مدیریت شهری دید.
دلیل این کارنامه ضعیف را می توان در حاشیه پردازی های بی مورد و سهم خواهیی هایی دانست که دست اندرکاران یکی از احزاب اصلاح طلب تحت عنوان حزب اعتماد ملی در این حوزه داشته اند.
تحلیل محتوای صحبت های معاون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در حوزه های مختلف تحت پوشش این معاونت از آسیب های اجتماعی گرفته تا گردشگری و برنامه های فرهنگی، آموزش های شهروندی و حتی حوزه سلامت تنها حرف هایی خوبی است که تاثیر آنی خود را در حد انتشار در رسانه ها می گذارد.
اما وقتی در صدد اجرای همین حرف های زیبا در سطح شهر تهران بر می آییم به بن بست مدیریتی برخورد می کنیم. نمونه این ادعا نیز عدم اعلام برنامه های مدون معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در القاء کمپین سه شنبه های بدون خودرو است که از همان ابتدا پیروز حناچی خود شخصا آن را راه اندازی کرد.
برای تبلیغ این کمپین شاهد این موضوع هستیم که معاونت اجتماعی و فرهنگی برنامه ای ندارد و از همه مهمتر مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران نیز در تبیین درست این موضوع عاجز مانده است و تنها به انتشار عکس هایی از دوچرخه سواری و یا استفاده از حمل و نقل عمومی آقای شهردار بسنده می کند.
دلیل این شکاف بزرگ بین ایده ها و برنامه های فرهنگی و اجتماعی شهردار تهران با تصمیم سازان این حوزه مانند معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران، سازمان زیباسازی و مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران چیست؟
نخستین دلیل این است که مدیران ارشد این حوزه ها هیچ چشم اندازی از برنامه های شهردار تهران ندارند به همین دلیل است که نمی توانند همگام با وی فرهنگ سازی کنند. این فرهنگ سازی از اجرای برنامه های اجتماعی و فرهنگی گرفته تا تبلیغات رسانه ای و فضاسازی برای پرداخت عمیق تر رسانه ها اعم از مکتوب، سایبری و مجازی در این زمینه است.
دومین موضوع این است که به غیر از عدم همراهی کمپین سه شنبه های بدون خودرو روشن و شفاف نبوده برنامه های معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در تهیه متاریس فرهنگی و مهار آسیب های اجتماعی شهر تهران است.
بررسی ها نشان می دهد که یکی از مهمترین معاونت های شهرداری تهران اکنون درگیر سهم خواهی های دست نشانده های حزب اعتماد ملی در درون خود است.
این سهم خواهی ها کاملا با حرکت مهره ها به مانند یک صفحه شطرنج در حال انجام است و در وانفسای مشکلات شهر تهران این حرکت ها هیچ گاه از سوی شورای شهر به عنوان پارلمان شهری و شهرداری تهران به عنوان اجرا کننده برنامه ها و رسانه ها واکاوی نمی شود.
زمانی که لایحه افزایش بودجه معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در شورای شهر مطرح می شود که از این به بعد 3.5 درصد از درآمد سازمان های تابعه شهرداری تهران در حوزه اجتماعی و فرهنگی هزینه خواهد شد و اعضای شورا به جای نقد و بررسی عملکرد و کارنامه این حوزه تنها برای حمایت از رئیس کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران رای می دهند، پیامدش این می شود که به نام شهروندان تهرانی بودجه مضاعفی راهی اجرای برنامه های حزب غالب در این معاونت می شود.
سوال اینجاست که چرا هیچ رسانه ای به عنوان نماینده افکار عمومی به دنبال تعیین تکلیف سرای محلات و شورایاری ها به عنوان دو موضوع مهم حوزه اجتماعی و یا شفاف سازی عملکرد معاونت مذکور در حوزه آسیب های اجتماعی نیست؟ چرا زمانی که معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در یک شوآف رسانه ای اعلام می کند که آئیین باستانی یلدا را به میلاد حضرت مسیح پیوند می زنیم، کسی به دنبال نتایج این پیوند در قالب اجرای برنامه های فرهنگی نیست؟
چرا رسانه ای سوال نمی کند که نتیجه این پیوند فرخنده تنها صرف بودجه ای گزاف در این میان است بدون اینکه بازخورد عینی داشته باشد، یا رویکرد این شوآف رسانه ای موضوع دیگری است؟
در حا حاضر به نظر می رسد که مسائل و موضوعات درون سازمانی معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران بیشتر به درگیری های درون سازمانی تبدیل شده است به این صورت که قائم مقام معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران در حال استخدام بستگان خود در معاونت مذکور و در پست های مهم است و رسانه ای به این حرکت غیر قانونی این مقام مسئول در این معاونت توجه نمی کند. اکنون سوال این است که با توجه به وجود نیروهای قدیمی و کارآمد در حوزه اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران دکتر ابوالحسنی با چه مجوزی اقدام به استخدام زهرا تقی نیا در یکی از پست های مدیریتی می کند. آن هم در شرایطی که تصمیم گیران ارشد این حزب مانند الیاس حضرتی بارها اعلام کرده اند که حزب اعتماد ملی حتی یک آبدارچی نیز وارد شهرداری تهران نکرده است!
اما به نظر می رسد که شاید نمایندگان این حزب آبدارچی وارد مجموعه شهرداری تهران نکرده اند اما مدیران زیادی را با نسبت های قومی و یا فامیلی وارد بدنه شهرداری تهران کرده است که این رویکرد حتی مورد اعتراض جوانان اصلاح طلب قرار گرفته است.
البته این حرکت در برخی از معاونت های اجتماعی و فرهنگی مناطق نیز در حال انجام است. به گونه ای که بررسی ها نشان می دهد که معاونت اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه 6 اقدام به استخدام اعطای پست های مدیریتی در این منطقه به خواهر همسر خود کرده است و حتی پست مدیریت محله خوارزمی را نیز به باجناق خود داده است. فردی که حتی یک روز ساکن این محله نبوده اما اکنون باید برای امور فرهنگی این محله فرهنگی و قدیمی تصمیم گیری کند!
به نظر می رسد که شهردار تهران باید هر چه زودتر نسبت به ساماندهی حوزه مهم و حساس اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران اقدام کند تا این پیامدهای نامیمون به حساب عدم توانایی وی در اداره شهر تهران نوشته نشود.