به گزارش تیتر شهر: برزین ضرغامی در این نشست مطبوعاتی خود با اشاره به آمار مجسمه های شهر تهران عنوان کرده است: در حال حاضر نزدیک به 2000 مجسمه در سطح شهر تهران وجود دارد و در طول سال تلاش میکنیم مجسمههای موجود را ساماندهی کنیم و فرصتی ایجاد کنیم که این مجسمهها بهتر دیده شوند و پیامهایی که به همراه دارند صریحتر و شفافتر منتقل شود.
در واقع مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران به خوبی می داند که به رغم تعداد بالای مجسمه های شهری در سطح شهر تهران، دیده نشدن این المان های شهری مهمترین موضوعی است که باعث شده تا شهروندان به عنوان مخاطبان اصلی این آثار هنری با آن کمترین ارتباط اجتماعی و هنری را برقرار کنند.
در واقع با توجه به اینکه در طول یک دهه اخیر هر چند مدیریت شهری تلاش کرد تا با همکاری هنرمندان بتواند حس هویت و تعلق خاطر را با بهره گیری از المان های شهری ارتقاء دهد، اما عدم شناخت کافی مدیران اجرایی در این حوزه از مفهوم جانمایی المان های شهری باعث شد تا تهرانی ها کمتر با این عناصر محیطی شهر خود ارتباط برقرار کنند.
شاید بتوان گفت که به همین دلیل است که اگر از تهرانی ها سوال شود که کدام یک از مجسمه های شهری پایتخت را به یاد دارند، به جز تعداد محدودی از مجسمه های قدیمی نتوانند به درستی به این سوال پاسخ دهند.
مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران هر چند در میان صحبت های خود به این مساله اشاره کرد هاست که با برگزاری ششمین دوسالانه مجسمه سازی سعی کرده اند تا زمینه خلق و تولید آثار برجسته و مورد نیاز درسطح شهر را فراهم کنند، اما به این موضوع مهم اشاره نکرده است که مجسمه های برتر 5 دوره قبلی دوسالانه مجسمه سازی چرا در تهران نمود بصری و تاثیرگذاری خاص خود را به عنوان شاخصه های هنری این کلانشهر تا کنون نتوانسته به اثبات برساند.
ضرغامی بر این باوراست که شهرداری تهران برگزاری این دوسالانه در تلاش است تا با ایجاد زمینه بروز ایدههای بدیع و خلاق مبتنی بر غنای فرهنگی ایران به طور خاص به نیازهای کنونی و در حال توسعه کلانشهر تهران بپردازد و به الگوی مجسمه سازی شهری در سطح ملی دست پیدا کند و قطعا این دو سالانه با هدف تثبیت و ایجاد ساز و کار کیفی مجسمه سازی شهری برگزار میشود.
وی درباره سمپوزیوم مجسمه سازی تهران که سال آینده نهمین دوره آن برگزار خواهد شد نیز توضیح داده است: 30 اثر از سمپوزیوم قبلی در پارک قائم منطقه 18 به نمایش گذاشته میشود. در حقیقت با اجرای این سمپوزیومها و دو سالانهها به دنبال تعادل و عدالت بخشی در بحث آثار هنری موجود در سطح شهر هستیم تا اینطور نباشد منطقهای که غنیتر است آثار بیشتری در حوزه مجسمه سازی داشته باشد.
از قرارمعلوم تا کنون حدود 900 نفر در این فراخوان شرکت کردند و 700 اثر به صورت کامل به دست ما رسید که 300 نفر به مرحله دوم این دوسالانه راه پیدا کردند که 61 اثر انتخاب شده است.
به گفته مدیرعامل سازمان زیباسازی شهر تهران؛ یکی از ویژگیهای این دوره از دوسالانه مجسمههای شهری این است که در طول 35 روزی که نمایشگاه آن برقرار است فعالیتهای جنبی برگزار خواهد شد که به ارتقاء حوزه مجسمه سازی کمک خواهد کرد.
همچنین خیابان برادران مظفر که سالهای سال است که توسط سازمان زیباسازی آماده شده است و متاسفانه مورد توجه قرار نگرفته در این دو سالانه از ظرفیت آن بهره گرفته خواهد شد و امیدواریم با فعالیتهای امسال در این دوسالانه این خیابان به عنوان خیابان فرهنگی هنری مطرح شود و از این پس نیز برنامههای فرهنگی و هنری در آن اجرا شوند.
وی درباره نمایش برخی مجسمههای شهری که تناسب زیادی با فرهنگ و سیمای بصری شهر ندارند، نیز توضیح داده است: قطعا مجسمهها کارکردهای مختلفی دارند. تلاش ما این است که به تمام سلیقهها و نیازها بپردازیم اما قطعا ضروریات و نیازهای شهر در دستور کار ما بوده است.
در شهر با ذائقهها و سلیقههای مختلفی مواجه هستیم لذا باید تنوع و تکثر در مجسمههای شهری وجود داشته باشد. بی تردید حمایت ما باید به نیاز شهر که با فرهنگ ایرانی و اسلامی تناسب دارد سوق داده شود.
جانمایی غیر اصولی مجسمه های شهری در تهران
مسلم است که جانمایی مجسمه های شهری به عنوان المان های هویتی و هنری در تهران کاملا روندی اشتباه را طی می کند. رویکردی که بررسی تاریخچه مجسمه های شهری به خوبی نشان می دهد از قبل از انقلاب شکل گرفته و مدیران اجرایی بدون توجه به تغییر ساختار شهرسازی در تهران همچنان به همان شیوه گذشته اصرا دارند.
برای بررسی ابعاد این موضوع باید معانی شهرسازی و جامعه شناسی برخی از مفاهیم شهری را مورد نقد و بررسی قرار داد. در ابتدا درک این موضوع ضروری است که هنر مجسمه در ایران پس از دوره مدرن با ورود به فضای عمومی و جمعی شهر همیشه به دنبال بستری مناسب برای تعامل با شهروندان و مخاطبان و ارتقای کیفیت حیات مدنی شهر بوده است.
مجسمه شهری نیز در این انتقال از فضای خصوصی موزه ها و گالری ها به عرصه میدان به عنوان یکی از مهمترین فضاهای عمومی شهر که حیات جمعی شهر نیز بدان وابسته است، وارد شد.
اما در ادبیات جهانی شهرسازی و منظری شهری حضور آثار هنری به خصوص مجسمه ها در فضای شهری را به دنبال ارتقای کیفیت بصری و زیبا شناسانه این فضا می دانند که منجر به تقویت خاطره جمعی شهروندان و حس هویت می شود.
به عبارت ساده تر مجسمه شهری به مثابه یک شی می تواند واسطه ای باشد که به شکل گیری روابط اجتماعی منجر می شود و به فضای عمومی دوام و جاودانگی می بخشد.
پژوهشگران بر این باورند میدان به عنوان محل مناسب حضور مجسمه است چرا که در این صورت است که مجسمه های شهری می توانند با ویژگی های خاص خویش افراد را به تجربه های دیداری متنوع دعوت کنند.
اما در تعاریف هنری اولین شرط را حضور اثر در فضای عمومی و جمعی به معنای محل مراودات اجتماعی عنوان می شود. بنابراین اولین اقدام برای مجسمه شهری انتخاب مکان مناسب است و از آنجا که به زعم پژوهشگران، مدیران و حتی شهروندان یکی از مناسب ترین مکان ها میادین شهری است اما سوال اینجاست که آیا میادین مکان مناسب برای حضور مجسمه های شهری است و آیا کیفیت هایی که از حضور مجسمه در فضای شهری انتظار می رود با قرارگیری درمیادین فعلی تامین می شود؟
به نظر می رسد که ابتدا باید مجسمه از نظر مکان درست انتخاب شود. سپس به ارزیابی معیارها و شاخصه های بعدی از جمله مباحث تکنیکی خلق اثر موضوع زمینه گرایی تاریخ مندی و رابطه مندی توجه شود.
بنابراین باتاکید بر مکان یابی مجسمه به عنوان مهم ترین و نخستین معیار در ارزیابی موفقیت مجسمه شهری تلاش می شود با تکیه بر مشاهدات میدانی مجسمه های میادین تهران از این منظر ارزیابی شود.
وقتی تعریف واقعی میدان در گذر زمان تغییر می کند!
میدان در طول شکل گیری شهرها تا دوران پیش از مدرن عنصری حیاتی در تقویت بعد اجتماعی شهر به شمار می رود. برخی محققان بین المللی مانند پائو سانباس اعتقاد دارد مکانی را که فاقد بنای عمومی و میدان است نمی توان شهر نامید. بنابر این جنبه عمومی بودن میدان نقش مهمی را در زندگی اجتماعی بازی می کند صاحبنظران در تعریف ماهیت میدان اذعان دارند که مکانی خوانا و آزاد که به عنوان محل عبور و قرار استفاده می شود مکانی که به شخص پیاده وجود می دهد.
برخی نیز آن را فضای آموزشی و پرورشی می داند که انسان به واسطه آن مکالمه را می آموزد و هویت شهری و شهروندی به دنبال برگزاری فعالیت های جمعی در آن شکل می گیرد.
انگلیسی ها به میدان با این تعاریف پلازا و ایتالیایی ها پیاتزا می گویند. پلازا به عنوان فضای عمومی و سرباز تعریف شده که کف آن را مصالح سخت پوشانده و ورود اتومبیل به عرصه آن ممنوع است. پلازا بیشتر فضایی برای قدم زدن، رفع خستگی، خوردن و آشامیدن و ایجاد تعاملات اجتماعی و برخوردهای انسانی است. بنابراین مهمترین مشخصه میدان علاوه برعمومی بودن آن اهمیت نقش پیاده و تجمع های اجتماعی درآن است.
در ایران نیز بررسی تعاریف صاحب نظران گوناگون از میدان و نیز پیشینه آن نشان می دهداین فضای شهری مکان گردهمایی شهروندان و انجام فعالیت ها و رویدادها بوده است.
تاریخ میدان در ایران به روشنی مورد مطالعه قرار نگرفته است. درباره وجه تسمیه آن گفته شده که به معنای محلی مربوط به آیین کیش مهر بوده که در فضای شهری قرار می گرفته است.
برخی گفته اند سنگاب های نصب شده در جلوخان ورودی مساجد تاریخی ایران تداوم این سنت و تغییر آن به صورت آبخوری برای نمایش آیینی و معنوی بوده فضا بوده است.
در کتاب های تاریخی ایران از دوران قدیم تا کنون واژه میدان به دفعات استفاده شده و معمولا برای بیان فضایی بوده که باز بودن، عمومی بودن، مرکزیت داشتن، تعاملی بودن، پیام رسان بودن و حاوی عناصر نمادین طبیعت از صفات اصلی آن بوده است.
از دوران مدرن و پس از آن به دنبال تاکید بیش از حد بر فردیت انسان و انزواطلبی شهروند نقش میدان به عنوان بستر شکل گیری ارتباطات و مراودات اجتماعی کمرنگ شد و حتی از بین رفت.
میدان در عهد مدرنیسم با انقطاع از زمینه تاریخی و جغرافیایی تغییر ماهیت داد به طوری که جایگزینی عنصر سواره با پیاده باعث شد این فضاها همچون دیگر فضاهای این دوران عارضه بی هویتی را تجربه کنند.
ویژگی تجمع پذیری میدان به این معنا که مردم و فعالیت های مردمی را در خود جمع می آورد از دست رفت و در یک دگردیسی ناخوشایند به عنصری به نام فلکه تبدیل شد که نه تنها دیگر جنبه اجتماعی نداشت بلکه اجازه عبور قرار و نفوذ پیاده را نیز به فضا نمی داد و برخلاف میدان به فضایی بدل شد که توضیح به تفریق و عدم قرار می کند.
بنابراین عمده ترین تفاوت میدان و فلکه بر حضور یا عدم حضور پیاده تاکید دارد. اهمیت عنصر پیاده در میدان تا حدی است که به ثول مانزو نوعی تجربه در مکان است: معنا را ایجاد می کند و روابط اجتماعی و هویت گروهی در آن فراهم می شود. براساس نظر جامعه شناسان شهری می توان گفت دلبستگی مکانی که مقوله ای اجتماعی است به تبع آن به وجود می آید.
میادین تهران محصور شده در میان خودروها و ترافیک سرسام آور
با بررسی تعاریف و مقایسه ویژگی های میدان و فلکه و مشاهدات میدانی می توان گفت میادین امروز تهران فلکه هایی هستند که صرفا عنصری ترافیکی بوده و عرصه هغایی خودرو محور هستند که زندگی پیاده را برنمی تابند و نمی توانند در زمره فضاهایی عمومی و جمعی قرار بگیرند.
علاوه بر این به نظر می رسد مساله در شهر تهران حادتر است چرا که نه شاهد این تغییر مساله ساز به دنبال تلقی نادرست از فلکه به میدان هستیم بلکه مدیریت شهری با یکی انگاشتن آنها در جستجوی قانونمند کردن تاثیر آن بر منظر شهری است. این رویکرد دو هویت مجازی پی درپی را می آفریند.
در فضای شهری ایران تا پیش از دوران مدرن مجسمه ای حضور دارند احتمالا ریشه در اعتقادات و سنت اسلامی داشته که تمثال گرایی را ممنوع می دانست.
دوره پهلوی اول سرآغاز ساخت مجسمه های شهری در ایران بوده که در جزیره میادین اصلی شهرو مکان های عمومی بااهمیت به دنبال تاثیر ناشی از جریان مدرنیسم قرار می گیرد ظهور فلکه در ایران یک امر وارداتی و به دنبال ورود ماشین بود.
تا پیش از آن میدان های محله ای و شهری فضای جمعی یرانیان بود که در مقیاس های مختلف وجود داشت. زیباسازی آن نیز با استناد به سنت های اسطوره ای و به کارگیری عناصر سملیگ صبیعت آب و درخت انجام می شد.
عناصر معماری عمومی مانند سردر مساجد نیز بخش دیگر تزیین آن بود. در دوره رضاخان و با رواج ماشین در تهران و احداث خیابان ها، فلکه ها در محل تقاطع راه ها و به عنوان نماد تجدد و عنصر مدرن وارد تهران شد.
برای تزیین آنها نیز به سنت شهرهای غربی از مجسمه هایی در مرکز فلکه استفاده شده که در ابتدا به خاطر حجم و سرعت کم حرکت به عنوان نقطه عطف و نماد فضا قابل دیده شدن بود اما با تغییر شرایط حرکت و سرعت این رویه همچنان برجاماند تا جایی که در فلکه های امروزین به رغم کثرت ترافیک و سرعت زیاد آن عملا توجه جاضران به نقطه مرکز میدان جلی نمی شود و عنصر میانی بیشتر به عنوان نماد میدان و نشانه شهری کارکرد دارد تا عنصر هنری دارای مضمون.
بنابراین مدیریت شهری بدون توجه به تغییرات زمینه ای و با رویکرد ساخت و پرداخت مجسمه ها در مرکز فلکه های پر تراکم امروزی اصرار ورزد.
الگوبرداری هاس اشتباه در جانمایی مجسمه های شهری
الگوبرداری ناصحیح از نمونه غربی که تا امروز نیز همچنان به قوت خود باقی است از آنجا پیدا شد که در مرتبه اول فلکه را میدان نامیدیم و در مرحله بعد آن را مکانی مناسب برای هنری عمومی به ویژه مجسمه شناختیم.
اما از آنجا که فلکه ها محل عبور خودروها و گره های ترافیکی اند و عابران پیاده امکان حضور در فضای آن را ندارند و با مجسمه درگیر نمی شوند، امکان درک آن را ندارند.
تسلط حداکثری خودروها بر فضای میدان و عدم امکان ورود شهروندان به آن فضا به گواه زنجیرها و نرده های اطراف میدان ها از حضور پیاده در آن جلوگیری می کند و درک فضا به واسطه حضور نمادین مجسمه به تعویق می افتد.
علاوه بر این چنانچه شهروند پیاده بتواند بعد از عبور از میان خودروها به میدان وارد شود در حقیقت به استقبال فضایی می رود که نه تنها از محصوریت به عنوان یک ویژگی مهم و آرامش بخش برخوردار نیست که عدم امنیت و آلودگی صوتی آن به حدی است که عبور از میدان را بر قرار در آن ترجیح می دهد.
با بررسی رفتار شهروندان به عنوان مخاطبان هدف مجسمه های شهری بر پایه مشاهدات میدانی روشن می شود که میدان های شهر تهران فضایی ندارند که پیاده ها به قصد فراغت به آنجا بیایند و با یکدیگر مراودات اجتماعی داشته باشند زیرا جملگی برای انجام کاری در خیابان های منتهی به میدان فضا حضور پیدا می کنند.
بنابر این شهروندان نه تنها با مجسمه که با میدان هم نمی توانند ارتباطی برقرار کنند و فضا به عنوان مبدل مسیر شناخته می شود.
قراردادن مجسمه های شهری در محیط های غیرقابل دسترس شهروندان
همانطور که ذکر شد پس از عصر روشنگری و در دوران مدرن به دنبال تاکید افراطی بر فردگرایی، کارکد میدان از فضایی تجمع پذیر و مختص پیاده فاصله گرفت و به جای فراهم آوردن بستری برای برقراری تعاملات اجتماعی و فضای جمعی تبدیل به زمینه ای برای تردد سواره شد.
محل قرار گیری مجسمه نیز که تا قبل از دوران مدرن در جداره میدان و هم پیوند با سایر عناصر بود به مرکز میدان منتقل شد و به عنوان یک اصل از دوران مدرن مورد پذیرش قرار گرفت.
امروز مرکز میدان همیشه برای این کار مناسب تشخیص داده می شود و معلوم نیست این ضابطه از کجا آمده است و در هر میدانی هر چند هم بزرگ باشد در بهترین حالت فقط می توانیم یک مجسمه یا یادمان قرار دهیم.
قرار دادن مجسمه در وسط میدان آن وارد محیطی ایزوله می کند که از محیط پیرامونش مجزا می شود. جنون مجزا کردن و پاکسازی پیرامون آثار هنری، رسما به صورت یک بیماری مرموز درآمده است.
قرار گرفتن مجسمه در مرکز میدان پس از دوران مدرن شاید ریشه در فردگرایی و مرکز گرایی سوبژکتیویته مدرنیسم داشته باشد زیرا حاشیه که درمیدان جداره آن است دیگر در دوران مدرن اهمیت ندارد.
در ایران نیز رژیم پهلوی با مدرنیسم همخوان شد و اقتدارگرایی و مرکز گرایی پهلوی به صورت نمادین با مجسمه های شاه در مرکز میادین منظور فلکه ها شهرها ظهور پیدا می کند.
این گونه است که در مرتبه دوم الگوبرداری شهر تهران از شهرهای غربی مجسمه شهری به تبعیت از اصل دوران مدرن در مرکز فلکه قرار گرفت و این نقطه جایگاه رسمی مجسمه شد.
امروزه نیز همچنان بر نصب مجسمه در مرکز زفضا پافشاری می شود. به نظر می رسد با پیروزی انقلاب اسلامی تنها موضوع مجسمه ها عوض شده به صوری که ضمن توجه به موضوعات ملی و مفاهیثم ارزشی تلاش شده از آن اقتدارگرایی فاصله گرفته شود. این در حالی است که محل نصب مجسمه از همان ضابطه مرکز گرا و گریز از جمع تبعیت می کند.
نیاز تهران به باز تعریف جانمایی المان های شهری
با علم بر اینکه مجسمه به عنوان یک جاذبه بصری باید خاصیت دعوت کنندگی به فضای اجتماع پذیر قابل دسترس برای توقف قدم زدن و تجربه حیات جمعی را داشته باشد این پرسش به وجود می آید که کدامیک ازمیادین فعلی شهر تهران معنی حقیقی میدان را دارد که مجسمه در ان بتواند تاثیرگذاری های مورد نظر را داشته باشد؟
این میادین حرین امن پیاده نداردن و تسلط وسایل نقلیه در اطراف آن منجر به عدم شکل گیری گردهم آیی ها و برقرار ارتباط اجتماعی می شود.
بنابر این نه تنها عاملی موثر در تامین حیات جمعی نیستند و شهروند تهرانی را به حضور و تعامل در فضا تشویق نمی کنند بلکه به دلیل آشوب و تحرک زیاد دافع جمعیت و فعالیت اجتماعی هستند.
بنابر این میادین یا همان فلکه ها تهرای محل مناسبی برا حضور مجسمه نیستن چرا که فضای آنها در رده فضای جمعی به معنای فضاهایی اجتماعی و تعاملی با مخاطب جای نمی گیرند و مجسمه فلکه ها قادر نیست نقش مورد انتظار از هنرشهری را ایفا کنند. به نظر می رسد.
عدم توجه به اهمیت مکان قرار گیری مجسمه و مخاطب آنها در فضای میادین فعلی تهران ریشه در پارادوکس میان مبانی نظری و اجرا داشته باشد جناکه ترجمان ناقصی از منابع غربی صورت گرفته و فلکه را میدان تلقی می کنیم و آن را به مثابه فضای عمومی محلی مناسب برای مجسمه شهری می دانیم.