به گزارش تیتر شهر: این جمله را میتوان برای ساکنین تهران به این شکل تغییر داد که اکثر شهروندان تهرانی از تهران بد میگویند، اما تقریباً هیچ کس حاضر نیست از تهران برود.
در این شهر از هر رهگذری که از وضع تهران بپرسید، کوهی از مشکلات ریز و درشت را برایتان بیان خواهد کرد، در عین حال آمارها، همچنان حکایت از روند شتابان افزایش جمعیت تهران طی چند دهه گذشته دارد که تا چند دهه آینده نیز ادامه خواهد یافت.
جمعيت شهرها عموماً از سه عامل افزايش طبيعي جمعیت از طریق زاد و ولد و مرگ و میر، مهاجرت و ادغام حومهها و اقمار شهري به محدوده شهرها نشات میگیرد.
دو عامل مهاجرت و ادغام حومهها از مهمترین عوامل افزایش جمعیت تهران است. البته آنچه که به عنوان ادغام حومهها از آن یاد میشود در مورد تهران چیزی جز نسل پیشین مهاجران طی دوره پهلوی دوم نیست که پس از انقلاب سال 1357 به شهر ملحق شدهاند.
به نظر میرسد یک کشور خراب شد تا تهران ساخته شود و حالا ایرانیان در آرزوی بهرهمندی از امکانات، رفاه نسبی و آزادیهای اجتماعی موجود در تهران به ناگزیر راهی این شهر میشوند، اما در این شهر نیز آرامشی را که در جستوجوی آن هستند، نمییابند.
شهری که هم دیو است و هم دلبر. شهری که اکثر ایرانیان در عین بیزاری، زندگی در آن، دوستش دارند یا حداقل، زندگی در این شهر را به زندگی در شهرهای دیگر ایران ترجیح میدهند.
چرا این شهر به رغم بهرهمندی از سرمایههای مادی و معنوی بسیار، قادر به پاسخگویی مناسب به نیازهای شهروندان و ساکنان خود نیست؟
مگر نه اینکه تهران در مقام متروپل، همه شهرهای دیگر ایران را همچون قمر، استثمار کرده است و همه سرمایههای مادی و معنوی آنان را به خود اختصاص داده است؟
اینکه تهران به مثابه یک متروپل عمل کرده، در آن هیچ شکی نیست، اما در این نیز نمیتوان تردید کرد که این متروپل قادر به ایجاد یک فضای مناسب برای زندگی شهروندان خود نیست و امروز، شهروندان این کلان شهر، آن را همچون لباس زیبا و تنگی مییابند که در یک مجلس مهمانی بر تن کردهاند و فرصتی میجویند تا از آن خلاصی یابند. بنابراین، با هر تعطیلی و در هر فرصتی، تمامی راههای خروجی شهر از ازدحام ترافیک بسته میشود.
این امر دلایل متعددی دارد که باید در جای خود، از سوی اندیشمندان و نخبگان، طرح شده و مورد بررسی قرار گیرد، اما یکی از دلایل آن، سلطه دولت بر شهر و تضعیف تهران است.
اگر سیستم مدیریت شهری را سیستم عصبی و مغز یک شهر بدانیم که ضمن جمع آوری پیامهای حسی محیطی، پس از پردازش، پاسخهای مناسبی به آن میدهد، آنگاه باید بگوییم دولتها طی یک صد سال اخیر همواره تلاش کردند تا بر سیستم مدیریت شهری تهران سلطه یابند و این سلطه موجب ضعف مدیریت شهری شده است، به گونهای که مدیریت شهری قادر به دریافت پیامهای محیطی و پردازش درست و پاسخ مناسب به آنها نیست.
تهران اگر چه پیش از مشروطه نیز دارای تشکیلاتی برای اداره امور شهر بوده، اما همچنان که دولت مدرن امری جدید و مستحدث است، مدیریت شهری در قالب دولتهای محلی نیز امری جدید و تازه است که پس از شگل گیری دولتهای مدرن موضوعیت پیدا کرد.
در ایران، اولین قانون بلدیه در مجلس اول مشروطه در تاریخ 19 خرداد 1286 ش و در 108 ماده به تصویب نمایندگان رسید. در این قانون «انجمن بلدیه» یا همان شورای شهر که از منتخبان مردم تشکیل میشد، پیش بینی شده بود.
اما پس از تشکیل بلدیه (شهرداری) دولتها به سرعت در پی سلطه بر آن برآمدند و در این میان برخی ناکارآمدیهای ناشی از حاکمیت سنت گرایان قانون گریز بر انجمن بلدیه و خودسریهای آنان، شرایطی را فراهم آورد که در نهایت سیدضیاء با کودتای 1299 موفق شد بر بلدیه تسلط پیدا کند و آن را وابسته به دولت کند.
سلطه دولتها بر شهرها از جمله تهران، که تا امروز با اوج و فرودهایی ادامه یافته است، موجب شد تا علاوه بر ضعف نهاد شورا، نهادها و تشکلهای ملازم با آن نیز در تهران یا شکل نگیرند، یا با نهاد شورا پیوند مناسبی برقرار نکنند و شوراها به سیستمهای بستهای تبدیل شوند که از یک سو سایه سنگین دولت را همواره بر فراز سر خود احساس کنند و از سوی دیگر با نهادها و انجمنهای درون شهری ارتباط منطقی و معقولی نداشته باشند.
نتیجه آنکه، نهاد شورا در مقابل فشارهای دولت، توان دفاع از خود را ندارد، لاجرم تن به فشارها و خواستههای دولت میدهد. از سوی دیگر، شهروندان پس از انتخاب اعضای شوراهای شهر، توان کنترل شورا را ندارند، به تعبیر دیگر شورا توان دریافت نظامند مطالبات و خواستهای شهروندان را ندارد.
از این رو، اگر چه دولتهای محلی در ایران عمری به درازای عمر دولت مدرن دارند و هم زمان با خواست دولت مشروطه طرح شدند، اما دولتها برای حفظ سلطه خود بر شهرها از جمله تهران به عنوان مهمترین شهر ایران به شیوههای مختلف موجب تضعیف آنها شدهاند و تهران بنا شده بر ویرانههای یک کشور، علی رغم همه امکانات مادی و معنوی، قادر به پاسخگویی به مطالبات و نیازهای شهروندان خود نیست.