به گزارش تیترشهر بیمار روانی به کسی گفته می شود که از نظر کارکردهای روانی از جمله تفکر، عاطفه، ادراک و رفتار دچار اختلال است. طبق آمار وزارت بهداشت از هر ۴ نفر، یک نفر به اختلالات روانی مبتلاست. از هر ۱۰ مورد بیماری مهمی که باعث کاهش عملکرد در افراد جامعه می شود، ۵ مورد اختلالات روان پزشکی است. نزدیک به ۳۰۰ نوع بیماری روانی وجود دارد که در چند گروه عمده طبقه بندی می شوند. برای آسانتر شدن فهم موضوع میتوان بیماری ها را به ۲ دسته آسیب های خفیف و بیماری های شدید تقسیم کرد.
اختلالات خفیف شامل انواع اختلالات اضطرابی و افسردگی های خفیف است. گروه دیگر بیماری های روانی شدید نامیده می شود که شامل اختلال در تفکر، وجود توهم، هذیان یا رفتار و گفتارآشفته است. در تحقیقات مشخص شده دست کم ۲ دسته عوامل ایجاد کننده بیماری روانی وجود دارد؛ علل مستعدکننده که زمینه را برای بروز بیماری آماده می کنند و علل آغازکننده که باعث آشکار شدن بیماری می شود. علل مستعد کننده بیماری در درازمدت و حتی از زمان کودکی در فرد شکل می گیرد و به نوعی فرد را شبیه باروت قابل انفجار می کند.
این علل شامل علل زیست شناختی و علل روان شناختی است. از علل زیست شناختی می توان عوامل ارثی یا ابتلا به بیماری در دوران جنینی را نام برد. در بعضی از خانواده ها تعدادی از بیماری های روانی شیوع بیشتری دارد و در بعضی دیگر افراد مبتلای کمتری دیده می شوند.
این امر نشانگر آن است که ژن ها تا حدی عامل این اختلالات هستند. البته این به این معنا نیست که اگر کسی به یک بیماری روانی مبتلا باشد، حتما فرزندان او هم به آن بیماری مبتلا خواهند شد. از طرف دیگر اگر یکی از جفت های دوقلوی یک تخمکی (که طرح ژنتیک یکسانی دارند) به یک بیماری مثل افسردگی دچار شود، جفت دیگر او هم به احتمال ۵۰ درصد دچار آن بیماری خواهد شد. همین طور، اگر کودکی را که عضو یک خانواده مبتلا به بعضی از بیماری های روانی است، از خانواده جدا کنند و نزد خانواده دیگری بزرگ شود، احتمال بیماری و نوع آن در او بیشتر مشابه والدین حقیقی اش خواهد بود تا خانواده ای که او را بزرگ کرده اند.
این نتایج نیز موید ارثی بودن برخی بیماری هاست. باوجود اینکه هنوز ژن های خاصی به عنوان عامل بیماری های روانی مشخص نشده اند ولی بررسی هایی که در این زمینه صورت گرفته نشان می دهد در بعضی از این نوع بیماری ها اگر پدر یا مادر مبتلا باشد، احتمال بروز آن بیماری در فرزندان آنها بیشتر از افراد عادی است. در اختلال درد روان زا، عقب ماندگی ذهنی، اختلالات شخصیت، خودبیمارانگاری، اختلال بیش فعالی، شب ادراری و تیک هم شواهدی بر ارثی بودن بیماری وجود دارد.
پیشرفت بیماری با کمک ژن های آشنادر سال های متمادی شواهدی در مورد بعضی بیماری های روانی وجود داشت که باعث می شد فرض کنیم به طور شدیدی ریشه در خانواده دارند. مثلا اگر یکی از افراد فامیل درجه یک (مانند مادر، پدر، برادر، خواهر یا فرزند) دست به خودکشی می زدند خطر برای افراد دیگر خانواده بالا می رفت بدون اینکه حتی خودکشی انجام شود. به طور مشابه، اگر عضوی از خانواده شیزوفرنی دارد خطر برای بیماری زیاد می شود. در حقیقت اگر برادر یا خواهر به شیزوفرنی مبتلا باشند خطر نسبت به وضعیت میانگین ? برابر می شود و اگر یکی از والدین شیزوفرنی داشته باشند خطر 13/8 درصد افزایش می یابد. به طور کل داشتن فقط یک رابطه خونی با فردی که بیماری روانی دارد خطر را افزایش می دهد
. ژن های وابستگان خونی عاملی هستند که باعث پیشرفت بیماری روانی می شوند و عوامل ارثی فقط قسمت هایی از این پازل هستند. آنها تنها موارد در این بازی نیستند. هنگامی که ژن های مشخصی از والدین به ارث برده می شود فرد را دارای شرایط مشخصی می کند اما در معرض قرار گرفتن فرد در برابر ویروس ها، الکل، موادمخدر یا مواد سمی دیگر در حالی که در رحم است باعث تغییر بیولوژی و شیمیایی مغز می شود که همگی نقشی در سلامت روانی دارند. تجربه کردن یک آسیب روانی، تجربیات منفی زندگی یا زندگی در محیطی با خطر بالا به طور بالقوه باعث افزایش احتمال بیماری روانی می شوند. گاهی اوقات یک، چند یا همه این عوامل باعث تسریع بیماری می شوند. البته همیشه این گونه نیستند و گاهی اوقات می توانند باعث افزایش خطر شوند اما هرگز ظاهر نشوند.
ریشه های ژنتیکی دارد یا ندارد؟برای روشن تر شدن موضوع خوب است مثالی بزنیم. ممکن است سه نفر از اعضای یک خانواده (مادربزرگ، مادر و دختر) ژن مشترکی را به ارث برده باشند، اما آن ژن در این سه نفر به شکل مشابهی فعال و بیان نشود. به این ترتیب، آنها قسمتی از ترکیب ژنتیکی منحصر به فرد اما با ۳ شکل متفاوت را دارند. مادربزرگ می تواند از افسردگی شدید رنج برده باشد، خواهر به بیش فعالی مبتلا شده باشد و مادر هیچ نشانه ای نشان ندهد. چراکه بدن هر فردی کد ژنتیکی را به روش های مختلف می خواند. این الگوی ژنتیک غیرعادی در هر ۳ نفر وجود دارد اما ممکن است فعال نشود یا به روش یکسان در هر زمانی ترجمه شوند. ژن ها و روشی که آنها بیان می شوند منحصر به فرد هستند.
بیماری های روانی یکی از انواع بیماری هایی هستند که هنوز دلیل ابتلا به آن ها به درستی تشخیص داده نشده است. حال دانشمندان بیش از سایر موارد بر روی موضوع ژنتیک و تاثیر آن بر این بیماری تمرکز کرده اند.
برای جیمز لونگمن که پدرش پس از ابتلا به اسکیزوفرنی خودکشی کرد، این سوال موضوعی بسیار شخصی است.
معمولا به من میگویند خیلی شبیه پدرم هستم و رفتار و عادات من مثل اوست. به این افتخار میکنم ولی در عین حال مرا نگران میکند چون او اسکیزوفرنی داشت و وقتی من ۹ ساله بودم خودکشی کرد.
پس از دو هفته که حالش بسیار بد بود آپارتمانش در لندن را به آتش کشید و خود را از پنجره به بیرون پرت کرد.
برخی از جزییات زندگی و مرگ او را با واکاوی این ماجرا کشف کردهام. به عنوان نمونه او بارها اقدام به خودکشی کرده بود، با لباس حمام ساعتها درخیابانهای لندن پرسه میزد یا صداهای عجیبی میشنید. این موارد با مردی که من به یاد دارم بشدت در تضاد است. وقتی حالش خوب بود مرد سرحال، شوخ طبع و خلاقی بود.
بیست سال قبل از این ماجرا نیز پدرش، پدر بزرگ من، وقتی متوجه شد سرطان دارد با گلوله خودکشی کرد. برخی دیگر از اعضای خانواده من به بیماریهای روانی مبتلا هستند. اکنون که بیست و چند ساله هستم گاهی اوقات دچار افسردگی میشوم. به همین خاطر طبیعی است که از خودم بپرسم آیا این مشکل در خانواده ما ارثی است؟
برای بسیاری از مردم صحبت کردن در مورد بیماریهای روانی کار سختی است. ولی کسانی که با این مشکل سر و کار دارند معمولا به اعضای خانواده که مشکلات مشابهی دارند، اشاره میکنند. آیا دلیل افسردگی من از دست دادن پدرم به شکلی بسیار دردناک و تراژیک است؟ یا دلیل آن ژنتیکی و محصول دی ان ای من است؟
پژوهشگران دانشکده پزشکی کینگز کالج لندن در زمینه ژنتیکی بیماریهای روانی تحقیقاتی انجام دادهاند.
مطالعه در مورد دوقلوها و تاریخچه خانوادگی ثابت کرده که ارث در بیماریهای روانی نقش دارد اما فقط در چند سال گذشته دانشمندان توانستهاند تغییرات ژنتیکی را که ممکن است خطر ابتلا به بیماری روانی را افزایش دهد شناسایی کنند.
پروفسور کاترین لوییس از مرکز تحقیقات زیستپزشکی مادزلی در لندن میگوید: "شناسایی عوامل ژنتیکی بیماریهای روانی بسیار دشوار است. در مدرسه ما با بیماریهای ساده مندل (قوانین ژنتیک که گرگور مندل کشف کرد) مثل هانتینگتون یا فیبروز سیستیک آشنا می شویم، بیماریهایی که یک ژن مشخص در ایجاد بیماری نقش دارد. ولی در بیماریهای روانی فقط یک ژن دخیل نیست و ما باید روی مجموعهای از ژنها مطالعه کنیم.”
انواع بیماری روانی
برای بسیاری از مردم صحبت کردن در مورد بیماریهای روانی کار سختی است
پژوهشهایی که در کینگز کالج لندن آغاز شده هنوز در مراحل اولیه است ولی نشان داده در اسکیزوفرنی ۱۰۸ ژن تغییر میکنند. در مورد افسردگی تغییر ۹ ژن و در اختلال دو قطبی (بایپولار) تغییر ۲۰ ژن شناسایی شده است. بیتردید تعداد بیشتری از ژنهای موثر در بیماریهای روانی باید شناسایی شوند و پژوهشگران میگویند بسیاری از این ژنها در بیماریهای روانی مختلف مشترکند.
دانستن اینکه چه ژنهایی به من به ارث رسیده بسیار مهم است چون به من امکان میدهد از این فکر که افسردگی اجتنابناپذیر است رها شوم. آیا گریزی از افسردگی دارم؟ آیا میتوانم از آن رها شوم؟ یا ورای تواناییهای من است؟
پروفسور لوییس می گوید: "تحقیقات چند سال اخیر نشان میدهند که عوامل ژنتیکی خطرساز در بسیاری از بیماریهای روانی مشترکند. به عنوان نمونه برخی تفاوتهای ژنتیکی مرتبط با اسکیزوفرنی، در افسردگی و اختلال دو قطبی هم دیده میشوند.”
اسکیزوفرنی پدرم به من منتقل نشده چون اگر اینطور بود قاعدتا تا حالا باید علائم آن را میدیدم. ولی احتمالا برخی از کدهای ژنتیک مشترک بین من و پدرم باعث شده که من دچار افسردگی شوم.
اما سرنوشت خواهر و برادرهایی که پدر و مادرشان بیماری روانی دارند میتواند کاملا متفاوت باشد. به عنوان نمونه مادر لوسی و جانی که دو قلو هستند به اختلال دو قطبی مبتلاست. جانی نیز به این اختلال مبتلا شده ولی لوسی چنین مشکلی ندارد.
جانی می گوید: "وقتی حالم خیلی بد است حتی نمیتوانم از تخت بیرون بیایم. حتی اگر بتوانم هیچ چیزی را نمی فهمم. به معنی واقعی کلمه نمیتوانم بفهمم چه چیزی با چیزهای دیگر جور درمیآید. مغزم مهآلود است. بنابراین وقتی میگوییم کسی حال روانیاش خوب نیست جنبههای جسمی هم دارد.”
از او پرسیدم وقتی که متوجه شد بیماری مادرش را به ارث برده چه احساسی به او دست داد.
"احساسات مختلف و دغدغههای فکری فراوانی پیدا کردم. ولی در عین حال از احساس راحتی به گریه افتادم. من فرزند مادرم هستم ولی در عین حال احساس میکنم وضعیت من ویژگیهای خاص خود را دارد چون هر مشکل روانی برای فرد مبتلا کاملا منحصربه فرد است.”
اگر یکی از اوالدین شما افسرده باشد احتمال ابتلا شما به افسردگی دو برابر میشود. در مورد اختلال دو قطبی این احتمال چهار برابر است و در مورد اسکیزوفرنی، که پدر من به آن مبتلا بود، این احتمال هشت برابر میشود.
اما این احتمالات نسبیاند و در مجموع خطر ابتلا به این نوع بیماریها بسیار اندک است ولی مثل هر مورد دیگری، احتمال اینکه برخی خصلتهای ژنتیکی منتقل شوند وجود دارد. نحوه پرورش ما در کودکی و تجاربمان در بزرگسالی در ابتلا به بیماریهای روانی تاثیر مهمی دارد.
خودکشی پدرم روی زندگی من و رابطه با مادرم تاثیر فراوانی داشت. او نیز افسردگی دارد که احتمالا دلیل آن، مرگ پدرم است. بنابراین صحبت کردن با او در مورد شرایط روحی خودش و نگرانیهایش در مورد من بسیار تعیینکننده بود.
احساس ناتوانی و ناکامی او در جلوگیری از خودکشی پدرم و نگرانیهای او در مورد احتمال ابتلای من به اختلال روانی شبیه پدرم کاملا واضح بود.
او روز مرگ پدرم را تعریف به یاد میآورد؛ او به مدرسه آمد تا به من خبر بدهد و بخوبی چهره من را که نه ساله بودم و روی پاهایش نشسته بودم در خاطر دارد. برایم تعریف کرد که آن شب گریه میکردم و پدرم را میخواستم . ولی من هیچیک ازاینها را به خاطر ندارم.
ولی مادرم این نگرانی را که من بیماریهای جدی مثل اسکیزوفرنی را به ارث برده باشم پشت سر گذاشته است.
او می گوید: "پدرت اگر زنده بود حتما به تو افتخار میکرد. مطمئنم به خاطر همه کارهایی که تو توانستی بکنی و او هیچگاه نتوانست انجام دهد به تو خیلی افتخار میکرد. در عمق وجودش میگفت ببین چه جوان خوبی تربیت کردهایم.”