به گزارش تیتر شهر: اعتیادی که اغلب با حمایت زن خانه و با حفظ آبرو پنهان می شد. اعتیاد، داستان تلخی بود در سال هایی که مردهای خانواده را زمینگیر بی غیرتی می کرد؛ قصه ای که حالا اوجش در بین زنان به مراتب بسیار ترسناک تر و تلخ تر است. آنچه آن را زنانگی اعتیاد می خوانند؛ و به گفته وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی از 4 درصد در گذشته به 10 درصد رسیده است؛ چهره آشنای اعتیاد ایران را تغییر داده است.
باورم نمیشد شوهرم به خاطر مواد من را بفروشد "تو یه مکانیکی کار میکرد؛ به خاطر دزدی بیرونش کردند. شیشه می کشید؛ هیچ جا بیشتر از چند روز نگهش نمی داشتند. مصرفش هر روز بالاتر می رفت؛ منم باهاش مصرف میکردم. اولش کم بود؛ ولی وقتی خونهنشین شد، مصرف منم بیشتر شد. حامله شده بودم؛ درد داشتم و دیگه شیشه جوابگو نبود. کنارش هروئین و مورفین مصرف میکردم. تو بیمارستان ازم پرسیدن معتادی؟ گفتم نه؛ دوس نداشتم کسی بدونه. بچه پسر بود..؛ دکتر از تشنج و استفراغش فهمید معتادم. گفت پسرم هم معتاده."
این روایت زهره از اعتیادی است که به پسرش به ارث رسیده بود. " شیرم رو نمیخورد، دائم گریه میکرد و تشنج داشت. شربت تریاک بهش میدادم بهتر میشد. پول نگهداریش رو نداشتیم؛ یه شب شوهرم بچه رو برد و بعد از دو ساعت با 700 هزار تومن پول برگشت؛ فروخته بودش؛ یک ماهش هم نبود."
بعد ازبه فروش گذاشتن نوزاد معتاد؛ به حراج گذاشتن ناموس و اجبار برای تن فروشی، چاره شوهر برای تامین هزینه مواد بود: یک بار بعد از اینکه با دوستاش تو خونه مصرف کرد، من رو برد تو اتاق، بهم گفت ما هیچ کدوم پول نداریم؛ تنها یه راه میمونه. شیشه مصرف کرده بودم؛ گیج بودم. خیلی نمیفهمیدم چی میگه. اون رفت و دیدم یکی از دوستاش اومد تو اتاق و در رو قفل کرد. خیلی جیغ و داد و التماس کردم ولی تاثیر نداشت. باورم نمیشد شوهرم به خاطر پول مواد، این کار رو بکنه! اونجا شوهرم برام تموم شد. چندبار دیگه هم این کارو کرد و هر بار هم قسم میخورد که این بار آخره ولی بازم همون اتفاق. چند بار با چاقو تهدیدم کرد تا اینکه مجبور شدم از خونه فرار کنم. چند روز رفتم خونه یکی از ساقیا که زن بود. اونجا هم داستان همون بود. میگفت باید اینجوری پول موادت تامین بشه. اما این بهتر بود، چون دیگه شوهرم نبود که مجبورم می کرد، کسی که فکر میکردم ناموسشم. الانم سه سالی میشه که تو خیابونم."
تغییر چهره اعتیاد؛ زنانه شدن یا تابو شکنی اعتیاد زنان؟ زنانه شدن اعتیاد با توجه به شکنندهتر و آسیبپذیرتر بودن زنان نسبت به مردان تاثیرگذاری بیشتری در جامعه دارد و این میزان حساسیت نیاز به وجود مراکز آموزشی برای زنان معتاد و یا بهبود یافته را برجسته تر می کند. زنانه شدن اعتیاد شاید ناشی از هویدا شدن آسیبی است که روزی در چاردیواری های خانه های نیمه ویرانه وپس محله ها پنهان می ماند و عاقبتش به هرزگی و تن فروشی برای تامین هزینه های مواد کشیده می شد؛ ولی امروز راه خود را به کمپ های ترک اعتیاد باز کرده است.
آمارها گویای این موضوع است که 70 درصد زنان معتاد به واسطه اعتیاد همسرانشان یا یکی از افرادی که تکیهگاه عاطفی آنها بودهاند، معتاد شدهاند و در ادامه به واسطه فشار، تهدید و ترس، نسبت به توزیع و مصرف مواد مخدر، فحشا و گاه فرار از خانه اقدام کردهاند.
اگرچه نگاه جامعه به اعتیاد مردان از رویکرد جرمانگارانه به رویکرد بیمارگونه تغییر یافته؛ اما این اصلاح نگرش در مورد زنان معتاد به نحو مطلوب ایجاد نشده است. شاید قدرت همین نگاه باعث میشد تا زنان معتاد در سال های گذشته خود را پنهان کرده و عطای مراجعه به مراکز درمانی را به لقایش ببخشند.
عدهای از کارشناسان و فعالان با رد این فرضیه که اعتیاد، زنانه نشده است؛ معتقدند بالا رفتن آمار زنان معتاد ناشی از افزایش تعداد مراکز درمانی ویژه زنان و مراجعه بیشتر آنها برای درمان های تخصصی است. این در حالی است که در سال های گذشته زنان به ناچار در خلوت خانه و با روش های سنتی برای ترک اعتیادشان اقدام میکردند.
کمپ مرهم؛ همه با پای خودشان به اینجا می آیند به گفته علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در حال حاضر بیش از 2691 مرکز و تیم درمانی برای کاهش آسیب اعتیاد و 1142 مرکز ترک اعتیاد در کشور وجود داردکه از آن میان 93 مرکز و تیم درمانی کاهش آسیب اعتیاد مخصوص زنان است. مراکزی که 41هزار و 685 زن تحت پوشش خود دارند. از بین این تعداد تحت پوشش مراکز ترک اعتیاد که با عنوان زنان آسیب دیده شناخته می شوند؛ جمعیت زیادی از کارتن خواب هایش راهی کمپ مرهم شده اند.
مرکز اقامتی کوتاه مدت درمان اعتیاد زنان مرهم یکی از دو مرکز اقامتی بانوان دارای مجوز بهزیستی در شهر تهران است که البته زنان آسیب دیده ترجیح می دهند همچنان آن را کمپ بخوانند.
کمپ مرهم یکی از مراکز تحت نظر موسسه کاهش آسیب سیمای سبز رهایی است که با مدیریت حبیب بهرامی و همسرش سپیده علیزاده از سال 85 فعالیت می کند. این موسسه بعد از تجربه همکاری در طرح های ضربتی که از سوی ارگان های دولتی در سه سال گذشته اجرا شد و به گفته علیزاده خروجی ای کمتر از یک درصد داشت؛ دیگر زیر بار پذیرش اجباری معتادان نرفت و ترجیح داد تا این خروجی را بین کسانی دنبال کند که برای رهایی و بهبودی تمایل شخصی دارند. کسانی که از در به دری و وابستگی به اعتیاد خسته شده اند و با پای خودشان به این مرکز می آیند.
این مرکز در گرمای این روزها 18 زن آسیب دیده بی خانمان را در خودش جای داده است. زنانی که بازه سنی شان از 18 سال تا 60 سال است. اگر چه به گفته مدیر این مرکز همیشه مراجعه کننده زیر 18 سال دارد که به دروغ خودشان را 18 سال جا می زنند و می خواهند که آنها را بپذیرند.
کارتن خواب هایی که گرمای هوا در تابستان به آنها کمک می کند خارج از کمپ باشند و بنابراین این کمپ در تابستان ها کمترین مراجعه را دارد. هر چند که روی آوردن کارتن خواب ها و بی خانمان ها به این مرکز باعث کم شدن اقبال مردم عادی به اقامت در این مرکز شد.
طبق پروتکلی که علیزاده از آن حرف می زند و موسوم به پروتکل بهزیستی است هر معتاد باید برای دوره یک ماهه درمانش در کمپ 580 هزار تومان پرداخت کند. هزینه ای که پرداختش برای زنان معتاد بی خانمانی که یا به امید رهایی از اعتیاد و یا برای داشتن سرپناهی برای خواب به اینجا پناه می آورند، دور از ذهن است. کسانی که به گفته مدیر مرکز با شپش سر و تن به این مرکز می آیند و ریالی پول ندارند.
تصویر اعتیاد زنانه در شیشه دندان های ریخته شده فک بالایش حتی پشت خروارها رژ لب هم پنهان نمی شود:" میدونستم شیشهست، ولی گفت اعتیاد نداره. واسه اینکه از چشمش نیفتم، مصرف کردم. برگشتم خونه، دیگه دختر نبودم. به کسی نگفتم. چند بار دیگه رفتم پیشش، همون اتفاق افتاد. اوایل شادم میکرد ولی دیگه جواب نمیداد. گوشهگیر شده بودم. بعد از یه مدتی وابستگیم شدید شده بود. هروئین و کراک هم اضافه کردم. خانواده ام فهمیدن، چندبار خواستن ترکم بدن؛ نتونستن. شکمم که اومد بالا دیگه بابام تو خونه رام نداد. به همه گفتم کسی رو ندارم تا کسی کاری به کارم نداشته باشه و بعضیا هم خرجم رو بدن. پسره تا یه مدت خرجم رو داد ولی زیر بار بچه نرفت. بهم انگ چسبوند. دارو خوردم، بچه رو سقط کردم. مصرفم زیاد شده بود. پسره از خونه انداختم بیرون. الانم هشت ساله که تو خیابونم."
فارغ از اختلاف نظرها در مورد زنانه شدن اعتیاد و یا رو شدن اعتیاد زنان؛ تغییر الگوی اعتیاد در زنان به مصرف محرک ها به جای مخدرها و پایین آمدن متوسط سن اعتیاد زنان به 27 سال اتفاقاتی است که زنانه شدن اعتیاد را به رخ می کشد.
در میان زنان پناه آورده به مواد مخدر می شود شاهد کثرت معتادان به شیشه بود. علیزاده می گوید: بیشتر زنان شیشه مصرف می کنند. مصرف شیشه تقریبا در تمامی سن ها الگوی غالب است. علاوه بر این بیشتر معتادان مصرف مواد دیگر از جمله هروئین را همزمان با شیشه دارند و آنها را به عنوان مکمل با شیشه استفاده می کنند.
اگر مخدرها برای کوچ از بدن انسان نیاز به قطع مصرف دارند، محرک هایی که این روزها جای مخدرها را تصاحب کرده اند؛ برای رخت بربستن از زندگی معتادان هزینه های سنگین تری می طلبند. علیزاده می گوید: محرک ها آسیب مغزی دارد و این مسئله دوره ترمیم را طولانی تر می کند. معتادان به شیشه و به طور کلی محرک ها واقعا در شرایط بحرانی هستند. علاوه بر این که جسم آنها نیاز به ترمیم دارد؛ مغزشان هم قدرت آموزش ندارند. این افراد بعد از قطع مصرف مواد نیاز به خدمات روانشناسی پیدا می کنند. قطع مصرف شیشه یک دوره سه تا چهارماهه نیاز دارد تا جسم به حالت اول برگردد و بعد از آن معتادان بهبود یافته واقعا نیاز به دوره های توانمندسازی دارند.
ترک مواد مخدر تنها دوره قطع مصرف نیست و حمایت های اجتماعی بعد از ترک است که بهبود یافته ها را روی پاکی نگه می دارد.
توزیع هفتگی شام شب میان هزار کارتن خواب اما اتفاقی که کمپ مرهم را بدل به مقصد زنان خیابان خواب کرده توزیع شام شب شنبه های مرکز است. شنبه شب هایی که هر هفته تکرار می شوند و در هر کدام از آنها هزار غذای گرم بین کارتن خواب ها توزیع می شود. اعضای این کمپ برای توزیع شام و اقلام کاهش آسیب چون سرنگ و سوزن و ارائه خدمات سرپایی پرستاری مثل پانسمان زخم، عفونت و درمان سطحی سراغ آدم هایی می روند که در معرض ابتلا به ایدز هستند. آنها به پاتوق مصرف کننده ها در کوچه اوراق چی ها، منطقه 15 هرندی، زیر پل مدیریت، دره فرحزاد و یا زیر پل نیایش سرک می کشند.
وظیفه تهیه غذای این برنامه که در واقع یکی از اصلی ترین راه های جذب زنان آسیب دیده به مرکز است؛ هم برعهده زنان بهبود یافته ای است که در خانه میان راهی زندگی می کنند.
بچه های بی پناه، دور از مادرهای آسیب دیده در این خانه اما جایی برای بچه های زنان آسیب دیده نیست. بچه هایی که معلوم نیست با نبود همین مادرهای معتاد عاقبتشان چه می شود؟ اگر چه ملاقات آزاد است و بچه ها می توانند با مادرهایشان دیدار کنند؛ اما اینجا جای مناسبی برای حضور بچه ها نیست.
علیزاده که یکی ازدغدغه هایش وضعیت بچه های در معرض آسیب است می گوید: من هم موافق این نیستم که بچه ها از مادرها جدا باشند اما برای این که بشود به بچه ها کمک کرد باید اول خانواده ها را توانمند کنیم که بچه ها بتوانند در خانه ای با حداقل آسیب ها رشد کنند. اگر از این بچه ها حمایت نشود، بسیار آسیب خواهند خورد. مادران زیادی از این خانه مبتلا به HIV مثبت هستند؛ مادرانی که در صورت نداشتن آگاهی و عدم حمایت بیماری شان را به فرزندشان انتقال می دهند. انگ ها و قضاوت ها در این جا کنار گذاشته شده و ترس از در کنار این آدم ها بودن جای خود را به نگاه حمایتی داده است. حمایت و همراهی با مادر HIV مثبت باردار در طول دوره بارداری، زایمان وشیردهی می تواند فرزند او را از ابتلا به ایدز در امان نگه دارد. من با زندگی آنها همراه می شوم و تا جایی که بتوانم به آنها کمک می کنم. من اعتماد خانواده ها را دارم اما واقعا این مسئله نیاز به کمک و حمایت های مالی و تخصصی دارد.
خانه میان راهی؛ اینجا یک سرپناه امن استخانه میان راهی، اولین و تنها خانه میان راهی کشور است که با عنوان مرکز توانمندسازی و اجتماع پذیری بانوان بهبود یافته از اعتیاد رسمیت دارد. این خانه مامنی است برای زنان آسیب دیده بعد از ترک مواد؛ زنانی که از خانه طرد شده اند و یا سرپناهی ندارند. اگرچه طبق پروتکل آنها تنها برای 9 ماه مجاز به ماندن در این خانه هستند؛ اما اغلب آنها در این خانه ماندگار می شوند.
ماندن در خانه میان راهی که در حال حاضر 20 زن بهبود یافته را در خود جای داده؛ طبق پروتکل بهزیستی برای سه ماه اول رایگان است. همه خدمات در این خانه رایگان ارائه می شود و مواد غذایی، شوینده و ... همگی از طرف خانه تامین می شود. بعد از این مدت ماندگاری در این خانه برای هر نفر 150 هزار تومان در هر ماه هزینه دارد. البته این پرداختی است که به گفته مدیر داخلی این مرکز تا به حال به واقعیت نپیوسته است. زنان بهبود یافته تا ماه ها نمی توانند کار پیدا کنند و حتی اگر موفق شوند جایی دست خودشان را بند کنند؛ نهایت بتوانند 250 تومان حقوق داشته باشند.
تبدیل طبقه اول خانه میان راهی به کارگاه خیاطی شاید نقطه امیدی برای کاریابی و فعالیت زنان خانه میان راهی باشد. اگر چه مدیر این خانه همچنان از دید نه چندان مثبت کارفرماها برای دوخت لباس های کار و روپوش مدارس توسط زنان بهبود یافته می گوید؛ اما باز هم امیدوار است که این کارگاه با تغییر دید مردم رونق بگیرد.
علیزاده از تلاشش برای بازگشت بهبود یافته ها به خانواده و از صدای کوبیده شدن گوشی های تلفن می گوید: قطعا بیشتر خانواده های آسیب دیده ها نیز از وضعیت مطلوبی برخوردار نیستند و اغلب خودشان هم دارای مشکلات زیادی هستند. اما در برخی از آنها که حداقل آسیب ها وجود دارد و فرد می تواند به آن برگردد هم خانواده ها حاضر به پذیرش آنها نیستند. بیشتر آنها در تماس اول وقتی اسم کمپ و فرزندشان را می شنوند بدون تامل گوشی را قطع می کنند و این تماس دیگر هرگز پاسخ داده نمی شود. در میان بهبود یافته ها دانشجوی اخراجی رشته برق صنعتی از یکی از دانشگاه های معتبر است. کسی که عضو فعال کانون ادبی فلان استان بوده و تقدیرنامه های زیادی دارد. کسی که آرزو دارد حالا بعد از رهایی از اعتیاد روزی بتواند شعرهایش را چاپ کند اما هیچ جا از او استقبال نمی شود. همه چیز باز هم به پایه های معروف خانواده برمی گردد. پایه های زندگی این زنان اما از پای بست ویران است. دختران فروخته شده دیروز و زنان بی سرپناه امروز نه تنها خانواده که جایی برای رفتن هم ندارند.