به گزارش تیتر شهر: جامعه ایران سال خوشخاطرهای را درسال 95 طی نکرد. حوادث ناگوار، مرگ، آسیبهای اجتماعی مشهود، مشکلات زیستمحیطی تا اعمال برخی محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی همگی گرچه سبب شد تا بسیاری از ماههای سال به تلخی در ذهن اجتماعی جامعه نقش ببندد اما برخی از این حوادث سبب شد تا زیستاجتماعی مردم ایران را هم تحتتاثیر خود قرار دهد و حتی در مواردی منجر به ایجاد یک نوع اتحادهای موضوعی و تلاش برای تغییر فرهنگزیستی مردم شود.
اتفاق پلاسکو در تهران و ریزگردهای هوا در خوزستان تقریبا درصدر اتفاقات حوزه اجتماعی امسال کشور قرار داشت. دو رخدادی که افکارعمومی آن را ناشی از عملکرد مسئولان میدانستند اما در بستر اجتماعی جرقهای برای کنشهای روبهجلو از سوی فعالان اجتماعی شد.
برخی اتفاقات سیاسی _ اجتماعی مانند املاک نجومی در شهرداری تهران هم سبب واکنشهایی در فضای مجازی شد. اموری که نشان داد افکارعمومی تا چه میزان میتواند در قامت یک ناظر، دستگاههای مختلف را موظف به پیگیری و پاسخگویی کند. اتفاقاتی که همگی نمودی از زندهبودن جامعه مدنی در کشور و نقش مهم آنها در نظارت بر نهادهای قدرت از یکسو و طرح مطالبات و پیگیری آن از سوی دیگر بود.
پلاسکو؛ زنجیره بیگسست سهلانگاریهاحادثه پلاسکو و ریزش آن در روز پایانی دیماه گرچه در نگاه اول یک حادثه ناشی از نشت گاز، جرقه و آتشسوزی بود اما در ابعاد مختلف آن نشانههای مشهودی از سهلانگاری کسبه، مالکان، متولیان ساختمان، مدیران شهری، نهادهای نظارتی و درنهایت فرماندهان عملیات آتشنشانی دیده میشد. موضوعاتی که فاجعه پلاسکو را که سبب یک غم ملی در مردم شد به موضوع چندبعدی تبدیل کرد و ریاستجمهوری، مجلس، قوهقضائیه و شورای شهر را به ورود در آن واداشت.
گرچه برخی وجوه مانند نحوه عملکرد شهردار تهران پیش از حادثه، حین حادثه و پس از آن دستاویز برخی نقدهای سیاسی و غیرسیاسی به وی شد و درنهایت شهردار با حضور در شورایشهر تهران، عذرخواهی و استعفا را خواست بیگانگان نامید اما آنچه از بین توضیحات شهردار تا وزیرکشور و مسئولان سازمان آتشنشانی استخراج شد همگی موید این بود که در فاجعه پلاسکو، مجموعهای از سهلانگاریهای متناوب از سوی هم جامعه و هم مسئولان بستر چنین رخدادی شده است. 16 آتشنشان شهید شدند، 6نفر از کسبه و کارگران پلاسکو پیکرهایشان پیدا شد و 4نفر همچنان به گفته پلیس تهران مفقود هستند.
در این حادثه با گستردگی رسانههای جمعی اخبار لحظهای رصد میشد و همین امر الزام «پاسخگو بودن» را برای مسئولان بسیار بیشتر کرد. شورایشهر به استناد مشروح مذاکرات گذشته خود مدعی شد که بودجههای مناسبی را برای سازمان آتشنشانی تصویب کرده و این تعلل شهرداری تهران بوده که تجهیزات را تامین نکرده است. شهردار تهران هم مدعی بود که امکانات 5 بالابر و... کافی بوده و ویژگیهای سازه فلزی منجر به ریزش شد و مالکان و کسبه بارها تذکر گرفته بودند و بیش از این ابزار نظارتی الزامآور برای برخورد با کسبه پلاسکو نداشتهاند و کسبهای که مدعی بودند هر بار با پرداخت جریمه شهرداری تهران عقبنشینی کرده و مقصر مالک اصلی، بنیاد مستضعفان است که بهعنوان مالک بسیاری از سرقفلیها برای مجهزکردن ساختمان دغدغه نداشته است. تشییع پیکر شهدای پلاسکو پایان این موضوع در بین افکارعمومی نیست و تا روزهای آخر سال همچنان آنچه رسانهها «مطالبات پلاسکو» مینامند ادامه دارد تا شاید از تکرار اتفاقی مشابه جلوگیری شود و پلاسکو تجربهای تلخ و سنگین برای پایاندادن به زنجیره بیمبالاتیها هم در سطح مسئولان و هم در سطح مردم باشد.
مردمی که مسئولان را به واکنش کشاندندریزگردهای خوزستان هم سرنوشتی تقریبا مشابه داشته است. مردم خوزستان در ماههای پایانی سال هوای آلودهای را داشتند و فاجعه امسال بسیار سنگینتر از سالهای قبل بروز کرد. سازمان محیطزیست در هفتههای اول مصر بود که ریزگردها مشکلی با راهکارهای میانمدت است و هرآنچه لازم است انجام دادهاند و باید صبور بود. اما قطعی برق خوزستان بهدلیل بارانهای گلی و آسیبرساندن به شبکه برق، سبب شد تا دغدغه مردم خوزستان بهطور مشهودتری به فضای مجازی کشیده شود. واکنشهای مردمی در فضای مجازی و حتی فراتر از رسانههای مکتوب و رسمی سبب شد تا دولت، وزیرکشاورزی و رئیس سازمان محیطزیست خود را به خوزستان برای پیگیری فوری اتفاقات بفرستد؛ استمرار اعتراضهای مردم خوزستان درمقابل استانداری و نهیب رهبری به دولت سبب شد درنهایت روحانی و تیمی از هیئتدولت روانه خوزستان شوند.
اما همچنان پاسخهای نهادهای ذیربط مستند به همان نظرات کارشناسی است که در ابتدا عنوان کردند؛ خشکشدن هورالعظیم و کمآبی و برداشتهای بیش از ظرفیت وزارت نفت از این محدوده و کمشدن آب کرخه و موارد مشابه سببشده تا سیاستهای کوتاهمدت چندان موثر نباشد و راهکارهای میانمدت مانند انتقال آب به هورالعظیم یا درختکاری هم زمانبر است و در اینمدت تنها کاری که میتوانند انجام دهند اتخاذ تدابیری درجهت قطعنشدن برق و پوشش بیشتر مراکز درمانی برای شهروندان تحت آسیب است تا سال 95 بدون آنکه خوزستان امیدوار به پایان بارش خاک بر سرش باشد به پایان برسد اما موضوعی بود تا یک دغدغه شهری، به دغدغهای ملی برای تمام مردم تبدیل شود و بار دیگر جامعه با کمک از ابزار رسانه، هم مسئولیت جمعی خود را نشان دهد و هم مسئولان را بر پیگیری بیشتر ملزم کند. شبیه این رخداد را در ماجرای گورخوابها هم داشتیم. رسانهای، گزارشی جنجالی از بیخانمانهای ساکن در گورها را منتشر کرد. موج وسیعی از آزردگی در افکارعمومی ایجاد شد. درست در روزهایی که حرف از حقوق نجومی و املاکنجومی بود تصاویر گورخوابها، حقیقتی که همه میدانستند وجود دارد اما به تصویر کشاندن آن برایشان دردآور بود، سبب شد تا بار دیگر این نهیب زده شود که اعتیاد، بیخانمانی و وضعیت اقتصادی قشری از جامعه گرچه در گورهای دور از شهر است اما وجدان همان شهروندانی که ممکن است در ظاهر بیتفاوت باشند را بهشدت متاثر میکند. برخورد شهرداری شهریار با این حادثه بد بود. رفتن و پراکندن گورخوابها و تکذیبهایشان بیفایده بود. روح جامعه به درد آمده بود. نهادهای مدنی بار دیگر دست به کار شدند تا تعدادی از همان گورخوابها را پوشش بدهند. اصغر فرهادی بهعنوان نمادی از وجدان شهروندان در نامهای به رئیسجمهور، مسئولیت این دردجمعی را متوجه حاکمیت کرد و گرچه درد دیدن گورخوابها آرام گرفت اما گورخوابی هم وارد ادبیات جامعه شد و نمادی از آنکه بخشهایی از جامعه درد میکند و بیمار است حتی اگر در زندگی پرمشغله شهری و سیاسی و اقتصادی دیده نشود. همانطور که انتشار گزارشهای مکرر از فروش نوزادان هم تالم آورد. مدیران وزارت بهداشت مکررا تکذیب کردند اما رسانهها به قلم روزنامهنگاران خود نشان دادند که حتی این تکذیبها نمیتواند موج وسیع خریدوفروش نوزاد در بیمارستانهای مختلف را بخواباند.
البته اخباری مانند احتمال تخفیف در اعدام بهعنوان مجازات حاملان و مصرفکنندگان موادمخدر که هنوز در مرحله پیشنهادات در کمیسیونهای مجلس است یا وعدههای پرمناقشهای که در مورد وضعیت
بیمهها و طرح سلامت بین وزارت بهداشت و سازمان تامین اجتماعی وجود دارد، از مواردی است که هنوز در مرحله قانون و طرح اولیه مانده و شاید سال 96 این موضوعات بتواند بخشی از دغدغههای جامعه را مرتفع کند.
بیرمقی حوزه فرهنگ و هنراما نبض فرهنگ هم در این یکسال قوی نمیزد. از همان ماههای ابتدایی سال پالسهایی میرسید که حوزه فرهنگ و هنر در بخش مدیریت کلان با چالشهایی مواجه شده است؛ از یک سو علی جنتی و سوی دیگر، محمد سرافراز هر دو نتوانستند سکانهایی که به آنها سپرده شده بود را مدیریت کنند و هر دو با روایتی شبیه بههم مجبور به استعفا از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و صداوسیما شدند.
گرچه علی جنتی سعی میکرد تعامل با روحانیون و نیروهای مذهبی را همچنان داشته باشد اما لغو کنسرتها بهطور متناوب در شهرهای مختلف سبب شد تا از یکسو افکارعمومی و به تبع آن برخی از نمایندگان منتسب به فراکسیون امید(نزدیک به اصلاحطلبان مجلس) معترض شوند که چرا وزیر نمیتواند از ساحت هنر در برابر ایدئولوژی و برخوردهای سلیقهای مدیران سیاسی شهرهای مختلف حفاظت کند. دقیقا برعکس آن هم ائمهجمعه در شهرهای مختلف از تریبون نمازجمعه استفاده کرده و به آنچه بیبندوباری مینامیدند معترض شدند. برخی از رسانههای منتسب به جریان اصولگرا هم در لفافه اتهاماتی به علی جنتی وارد میکردند. تقویت این حاشیهها در کنار عدمحمایت هنرمندان و فعالان حوزه فرهنگ و کتاب از جنتی سبب شد تا این وزیر بنابر آنچه گفته شد باب میلش نبوده از وزارت استعفا دهد. اتفاقی مشابه که برای سرافراز رئیس صداوسیما افتاد. گرچه او اظهار میکرد با یک سازوکار بیمار و بسیار آسیبپذیر در صداوسیما مواجه شده و تصمیم دارد با برخی سیاستهای انقباضی وضعیت این سازمان را تغییر دهد اما در عمل حجم فشار زیرمجموعهای که حاضر به تن دادن تغییرات سرافراز نبودند بهحدی زیاد شد که سیستم به گفته او، مقاومت هزینهزا کرد و درنهایت باعنوان بیماری و عدم توانایی برای اداره این سازمان استعفا داد تا در هر دو عرصه مهم، فشار گروههای ذینفوذ، مدیر را از ادامه کار بازدارد.
در وزارت فرهنگوارشاد از زمانی که صالحیامیری سکان وزارتخانه را برعهده گرفت، فهرستی از وعدهها داده شده هرچند مدت زیادی به پایان عمر دولت نمانده و در جشنواره فیلم فجر تنها آزمون تقریبا جدی این وزارتخانه بود که حداقل در بخش داوری برخی حاشیهها درست شد.
هرقدر در عرصه مدیریتی فرهنگ و هنر با چالش مواجه بود، بدنه هنرمندان سعی کردند به دور از این حاشیهها سال پرباری داشته باشند، فروشهای سینمایی امسال بر اساس آمار، نسبت به سالهای گذشته شتاب غیرقابل پیشبینی داشت؛ بار دیگر فیلمی از ایران و باز هم ساخته اصغر فرهادی با «فروشنده» کاندیدای جایزه اسکار شد و گرچه بهخاطر سیاستهای ترامپ در اعتراض به اعمال محدودیت برای ایرانیها از حضور شخصی در برنامه اسکار استعفا داد. اما دو چهره موفق ایرانی ساکن در آمریکا را برای حضور در این
مراسم معرفی کرد. کیهان کلهر هم توانست جایزه بینالمللی گرمی را در حوزه موسیقی نصیب خود و جامعه هنری ایران کند تا شاید این شیرینی، تلخی مرگ هنرمندانی که سال 95 دار فانی را وداع گفتند، بزداید. از مرگ کیارستمی بهدلیل قصور پزشکی که جامعه هنری را به شوک فرو برد تا مرگ حسن جوهرچی که در مورد او هم حرف از قصور پزشکی از سوی خانواده زده شد و مرگ هنرمندان دیگری مانند کاظم افرندنیا و دنیا فنی زاده هنرمند عروسکگردان.