به گزارش تیتر
شهر، مجموعه و یا فضای شهری، برای پاسخگویی به نیازهای محسوس و متنوع انسانی پدید
آمده است، بنابراین عمده کردن هویت کالبدی و ارزش های معماری و تاکید یکجانبه بر حفظ
بناها و آثار قدیمی به صورت منفرد و نادیده گرفتن ابعاد پیوستگی آنها با وضع زندگی،
فضاهای عمومی و فرهنگ مردم پیرامون آنها، معمولا با نوعی مقابله با توسعه پایدار شهری
و ستیزه با برنامه ریزی فضایی می انجامد.
بنابراین لازم است
که ارزش های آثار تاریخی و معماری، به عنوان بخشی از ارزش های عمومی حیات شهری و در
ارتباط زنده با شهر و شهروندان در نظر گرفته شود. بنابراین به بهانه ی حفظ آثار تاریخی
و فرهنگی نباید آنها را از مردم جدا ساخت، بلکه باید امکانات بهره برداری بهینه از
آنها را فراهم آورد.
دوم اینکه هر چند
گذشت زمان و حیات تاریخی به بناها و فضاها ارزش می بخشد، ولی زندگی و حیات روزمره مردم
یک شهر نیز ارزش آفرین است و به سهم خود به ماندگاری و تجسم فضایی نیاز دارد. از این
نظر توسعه پایدار شهری ایجاب می کند که در کنار حفظ و احیای ارزش های تاریخی و قدیمی،
با ایجاد یادمان ها و نشانه های شهری جدید به ارزشهای نوین نیز هویت کالبدی و فضایی
ببخشد و میان گذشته و آینده ارتباطی زنده و خلاق برقرار سازند.
سوم اینکه آثار و
بناهای تاریخی و قدیمی، بخش معینی از ارزش های عمومی یک شهر را تشکیل می دهند که از این نظر در ساماندهی فضاهای
شهری نباید فقط به حفظ و تقویت یک بعدی ارزش های معماری و کالبدی اکتفا کرد، بلکه لازم
است ارزش های تاریخی و فرهنگی در متن حیات عمومی شهر و ارتباط با سایر ارزش های زندگی
جمعی در نظر گرفته شود.
چهارم اینکه ارزش
های تاریخی و فرهنگی شهرها منحصر به یادمان های حکومتی و ناحیه مرکزی شهر نیست، بلکه
هر گوشه و ناحیه شهر برای خود سرگذشت و ارزش هایی دارد که به سهم خود به هویت های محلی
و محله ای شکل می دهند و به تنوع و سرزندگی در سراسر شهر کمک می کنند.
باید گفت امروزه بافت
تاریخی و زندگی درون آن تعریف مشخصی در کشور ما ندارد.این سبب باعث بروز مشکلاتی در
شهرنشینی جدید شده که به بهانه نوسازی با تخریب بافتهای تاریخی ساخت اجتماعی شهر تغییر
می یابد و موجب تولید آسیبهایی میشود.
تحقیقات نشان می دهد
وقتی که مردمی در یک محله زندگی میکنند دغدغهها و تعلق خاطری نزدیک به هم و ملموس
برای هم داشته باشند، بیشتر و بهتر نسبت به آن دلسوزی میکنند و برای حفظ و احیایش
تلاش میکنند.
پنجم اینکه در دنیای
معاصر ارزش های فرهنگی به منبع مهمی برای تولید ارزشهای اقتصادی تبدیل شده است با گسترش
اقتصاد پسامدرن و تغییر سبک زندگی و گرایش به فضاهای فرهنگی و مصرف کالاهای فرهنگی
و نیاز به جستجوی زیبایی و هویت تاریخی-فرهنگی، در زندگی فردی و اجتماعی روندی فزاینده
پیدا کرده است.
شاید بتوان گفت که
پس از یک قرن غلبه نظریه های توسعه اقتصادی، اینک توسعه اقتصادی و فرهنگی با هم توام
شده اند و شهرها دیگر فقط مرکز تولید و توزیع صنایع و خدمات سنتی نیستند، آنها امروزه
برای دوام و بقای خود به هویت فضایی، جاذبه های فراغتی و گردشگری و تعامل فرهنگی نیاز
دارند.
دراین حال برنامه
ریزان نوین سازی در ایران نباید به بهای انهدام بافت های تاریخی، نابودی چشم اندازهای
شهری، در هم ریختگی لایه های باستانی و تخریب بسیاری از آثار تاریخی که جملگی به منزله
اسنادهویت ملی هستند، به اجرا بگذارند.
به نظر می رسد یکی
از موانع جلوگیری از این عمل، نبود ادبیات مشترک بین میراث فرهنگی، شهرداری و وزارت
مسکن در مورد بافتهای فرسوده و تاریخی است و این موضوع فرصتی را پیشآورده تا دستکم
شهرداری بتواند تحت عنوان بافتهای فرسوده و به بهانه بهسازی و نوسازی شهر و معابرش
دست به تخریب بسیاری از بافتهای تاریخی بزند که حفظ و احیای آن برای انتقال برخی ارزشهای
درون آن لازم بوده است.
این در حالی است که
حفاظت و نگهداری از آثار و اماکن تاریخی کشور جزء اشارات برنامه سوم توسعه بوده که
به علت اهمیت داشتن بیشتر آن دربرنامه چهارم هم تمدید شده است و در برنامه پنجم نیز جای داشت که متاسفانه
نمود عملی در هیچ از برنامه های توسعه تاکنون نداشته است.