به گزارش تیتر شهر؛ این روزها دیگر کسی نگران نرفتن به دانشگاه نیست بلکه مطمئن هستید که حتی اگر کنکور هم شرکت نکنید دانشگاه های زیادی پذیرایش است. از این رو مدرک گرایی از جمله مباحث قدیمی در کشور است. از یک سو امروزه تبلیغ پایان نامه از پشت در كلاس درس تا پشت در منازل ما وجود دارد و این امر نشان میدهد كه آموزش عالی ما چقدر درگیر است و دغدغه وجود دارد. دانشگاههای ما به خصوص مقطع تحصیلات تكمیلی روزمره شده اند. دانشگاه از مكان تولید دانشمند به جایی برای بخشی از زندگی روزمره شهروندان تبدیل شده است. البته منظور از روزمره شده دانشگاه ها، همه پسند شدن آن است؛ همه مردم به دانشگاه علاقمند شدند.
دانشگاه به كالایی دوست داشتنی و همه پسند در جامعه تبدیل شده است. گرچه ما در حال حاضر به دوره پسامدرک گرایی رسیده ایم و برخی میدانند که مدرک به لحاظ اقتصادی کارایی خاصی ندارد؛ اما سبب ارتقای منزلت اجتماعی افراد خواهد شد. در این شرایط بازار دانشگاه را هدف قرار داده است. علم تبدیل به كالایی قابل خرید و فروش شده است. گواه این مطلب وجود این است که در هر خیابانی دانشگاهی وابسته به مركزی وجود دارد. دانشگاه دم دست شده است. امروزه خیلی از افراد در اتاق خواب و در فضای مجازی مدرك میگیرند.
دانشگاه تبدیل به ذائقه شده یعنی در حد یک تفنن پایین آمده است. به گونه ای دیگر می توان ادعا کرد که امروزه دانشگاهها فست فودی شده است و همانطور که خیلی از کارها را دوست داریم انجام دهیم، مثلا به مسافرت برویم، همانطور دوست داریم به دانشگاه برویم. اکنون برخی افراد وارد دانشگاه میشوند اما نه در كلاس درس حاضر میشوند و نه نه پایان نامه یشان را خود می نویسند و حتی در برخی اوقات، افراد دیگری را به جای خود سر جلسه امتحان می فرستند که البته در صورت مشاهده با آن ها برخورد می شود.
متاسفانه تلاش دولت برای حضور بخش خصوصی و سرمایه گذاری آن در دانشگاه راه درست خود را طی نکرد و در حال حاضر هدف دانشگاههای خصوصی فقط کسب درآمد و نه اهداف علمی است.
دولت گذشته برای به تاخیر انداختن بازار كار و یا در خوشبینانه ترین حالت افزایش جامعه تحصیل كرده، دست به دامن سرمایه داری شد كه مبنای این نوع دانشگاهها تولید ثروت و نه علم است.
هرچند به لحاظ جنسیتی حضور زنان نسبت به مردان غالب است اما نرخ اشتغال زنان رشد محسوسی نداشته ،پس باید گفت دلیل تحصیل زنان تنها اشتغال نبوده و دلایلی منزلتی و جایگاهی بسیاری در این بین نقش دارد.
ما حضور بازنشسته ها را در دانشگاهها داریم که نه برای مدرک گرفتن آمده اند و نه برای تولید علم. بلکه برای این آمده اند که معنایی به زندگی خود بدهند. در دیگر سو زنانی را شاهد هستیم که برای خروج از ملال زندگی روزمره به دانشگاه می آیند.
برخی از نخبگان بیکار در حال حاضر مشغول نوشتن پایانامه های دیگران هستند. این افراد با حداقل حقوق کار میکنند و برای دیگران و به نام دیگران مقاله مینویسند. آنان شاهد پیشرفت افرادی هستند كه برایشان خدمات ارائه داده اند. بدین ترتیب نخبگان بیكار، فقیر و موسساتی و افرادی كه از این نخبگان سود جسته اند پولدارتر میشوند.
اقتصاد با مسائل تحصیلی متفاوت است. امروزه میبینیم كه عدالت آموزشی منجر به عدالت در اشتغال نخواهد شد. امروزه دانشگاه به فضای مصرف تبدیل شده و دانشجو انگیزه کافی برای تحصیل ندارد و این فضا سو تفاهمی میان دانشجو و استاد به وجود آورده است. در خیلی از دانشگاهها مقاله ها دست به دست میچرخد و فقط نام آن تغییر میکند. عوام زده شدن دانشگاه، قدرت را در سر کلاس تغییر داده است. امروزه دانشگاه مثل گذشته دانشجوها را تغییر نمیدهد بلکه این دانشجوها هستند که دانشگاه را تغییر میدهند.
گرچه در آینده شاهد كرسی خالی دانشگاه های آزاد و علمی كاربردی هستیم. به نظر میرسد همان طور كه بحران مدرنیته حل شد؛ بحران دانشگاه هم كاهش خواهد یافت. اما بدین صورت که همه افراد به دكترهای ناراحت و ناراضی تبدیل خواهند شد كه این برای جامعه خطرناك است و بر این اساس امروزه در مورد تكثر دانشجو نیازمند سیاست گذاری معتدل تر و منعطف تر در باب دانشگاه هستیم.