تیتر شهر- افسانه قانع: وارد محله شهید کاظمی که بشوید درست از میدان تازه تاسیس فدک که آرزوی 10 ساله ساکنان این محدوده بود و با ساخت آن توسط شورایاری محله اتوبان آزادگان به جاده ساوه متصل می شود؛ با دنیایی غریبی روبه رو می شوید. دنیایی که هیچ سنخیتی با تهران و رزق و برق های یک پایتخت بزرگ ندارد. اینجا زمین های بزرگی به وسعه چندین هکتار با حلبی تفکیک شده اند و به بزرگترین مرکز جمع آوری ضایعات تبدیل شده است. ماشین های سنگین و وانت نیسان های آبی رنگ در این محدوده معابر و خیابان ها را زیر سلطه خود گرفته اند. وارد شهرک احمد باد که می شویم؛ اهالی محله زمین بزرگی را نشان می دهند که تا همین سال گذشته بزرگترین دریاچه فاضلاب شهری و شیرانه بعد از کهریزک درست در کنار خانه های ساکنانش ایجاد شده بود:«... در گذشته زمین های این محله توسط قوام السطلنه که از رجال دوره قاجاریه بوده، وقف شده است... هر سال ساکنان خانه های فرسوده این محله باید هزینه ای را بابت زمین وقفی خود به سازمان اوقاف بپردازند... سال ها پیش این زمین ها توسط فردی اداره می شد و بعد از ایشان هم به دیگری واگذار شد... مردم اینجا فقط مالک اعیان ملک های خود هستند... خانه های اینجا فقط سند اعیان دارد... خرید و فروش املاک در این محله جا به جا فرق دارد. یک آپارتمان یک میلیون و 800 هزار تومان می ارزد...
بوستان رویای ساکنان محله شهید کاظمی
بخش های این محله شهید کاظمی به قول اهالی اعیان نشین هستند و در این محدوده ها خانه ها نوسازی شده اند. اما بخش محدودی از محله اعیان نشین است و مابقی محله در بافت فرسوده غرق شده است:«... یکی از مشکلات محله ما نبود بوستان شهری داخل این محدوده است... دود ناشی از سوزاندن ضایعات ایجاد می شود آرامش را از ما گرفته است... بیشتر این ضایعات را در خلازیر می سوزاند. ...جوی های این محله مشکل داشته است... هر چند این محله به شبکه فاضلاب متصل است اما هنوز اجرایی نشده است...شهرداری فقط از این محله پسماندها را جمع می کند... ریش سفیدان محله جایی برای استراحت ندارد و مجبورند داخل کوچه ها کنار دیوار دور هم جمع شوند... وقتی زن و بچه مردم رد می شوند خجالت می کشند و مجبور هستند دوباره به داخل خانه هایشان باز گردند... بیشتر اهالی این خیابان مستاجر هستند و اگر دم در بنشینیم صاحب خانه ها دا و فریاد راه می اندازند... ما داخل خانه هایمان حبس شده ایم... کل محله کاظمی از داشتن یک پارک محروم است... یک زمین 16600 متر مربعی در این محدوده وجود دارد که اگر شهرداری آن را تملک کرده و تبدیل به بوستان کند؛ ما هم می توانیم داخل پارک جمع شویم....اما شهرداری می گوید که پولی برای خرید این زمین ندارد... شهرداری می تواند برای سالمندان این محله یک پارک بسازد دستور آن را گرفته ایم و تنها جایی که داریم اینجاست و شهرداری این زمین را تبدیل به بوستان نکرده است. یک زمین چمن مصنوعی داریم که بچه ها باید پول پرداخت کنند. و بیشتر جوان ها می توانند در این زمین بازی کنند. سالن الزهرا هم استفاده از امکانات ورزشی را پولی کرده است. این دو مجموعه به اصطلاح ورزشی زیر نظر سازمان ورزش قرار گرفته است.... در این محله حتی مدرسه راهنمایی هم وجود ندارد... مدرسه ابتدایی محله هم دو شیفته است که صبح ها دخترانه و بعدازظهرا پسرانه است. دبیرستان پسرانه داریم اما دخترها مجبورند برای ادامه تحصیل راه زیادی بروند... یک درمانگاه امام صادق در خیابان بهشتی داریم که تا ساعت 12 ظهر خدمات ارائه می دهد... بیشتر برای واکسن نوزادان است... »
به رغم آنکه اهالی محله به بوستان برای تفریح و سرگرمی نیاز دارند؛ اما شهرداری تهران می خواهد تا زمین 180 هکتاری ای که در حاشیه محله در ان سوی اتوبان شقایق قرار دارد را تبدیل به یک بوستان بزرگ شهری کند. بوستانی که فقط برای شهرداری تهران اعتبار می آورد و برای مردم این محله کارآیی ای ندارد:«... یک زمین 180 هکتاری هم در محله هست شهرداری می خواهد بوستان کند اما این زمین از محله فاصله دارد و یک همچنین بوستانی محله ما نیاز ندارد... خانواده ها نمی توانند از اتوبان بگذرند تا وارد این پارک شوند... از سوی دیگر در 30 هزار متر مربع از این زمین هم مردم مشغول به کار هستند. ..زمین خالی نیست و ضایعات جمع کنی ها و خرید و فروش اجناس دست دوم در در این محدوده انجام می شود و با تبدیل این زمین به بوستان خیلی ها کار و کاسبی خود را از دست می دهند... داخل محله این همه زمین بایر داریم که می توان به بوستان تبدیل کرد.... شهرداری می خواهد با ساخت یک بوستان بزرگ تمام کارها را به نام خود تمام کند...می گویند از شهرستان گردشگر و مسافر که به تهران می آید در این بوستان می تواند اطراق کند... این بوستان برای محل به درد نمی خورد و با ایجاد این بوستان نمی توان آسیب ها را اداره کرد...زمانی که آقای فتح اللهی شهردار منطقه بود، می گفتند چند درصد از این زمین تجاری می شود... شهرداری اگر راست می گوید داخل محله پارک بسازد... شب ها هیچ کسی با خانواده وارد این زمین 180 هکتاری نمی شود...»
دریاچه شهید کاظمی خشک شد
سیم های برق آویزان داخل محله شهید کاظمی، این محله را بیشتر به بافت یک محله روستایی تبدیل کرده است. محله ای که هنوز در زمین های بزرگ بلااستفاده آن کشاورزان کشت سبزی خود را با آب فاضلاب آبیاری می کنند. در این محله بازی کودکان شعله ور کردن آتشی است که بزرگترها از ضایعات رها شده در زمین های بایر روشن می کنند. کودکانی که 4 تا 5 ساله که مانند مورچه های کارگر درهای چوبی کمد را روی شانه های خود حمل می کنند تا درون آتش بیندازد و با شعله ور شدن آن لبخندی پدیدار شود:«... بچه های این محله بازیشان با آتش است... ضایعات را آتش می زنند تا بازی کنند. جایی برای بازی ندارند... تکه های بزرگ چوب را داخل آتش می اندازند تا آتش خاموش نشود... ضایعات کل تهران را به این محدوده می آورند و خرید و فروش می شود... باید شهرداری تکلیف کاربری این زمین ها را که با ایرانیت ساخته شده را مشخص کند... آن زمان است که می توان این ضایعات جمع کنی ها را ساماندهی کرد... » راسته ضایعات جمع کنی ها به مانند قلعه ای است در دل زمین بایر محله . قلعه ای که برج و بارو آن با حلبی و ایرانیت ساخته شده و وانت نیسان های آبی و چرخ های ضایعات جمع کنی؛ حاکمان بلامنازع این دیر آهنی هستند:«...زمین هایی که در وسط خیابان های ورامینی، پیروزی بین بزرگراه شقایق و خیابان سهیل قرار گرفته 60 هکتار است که در دست ضایعات جمع کن هاست... زمین های این سوی محله هم که به مانند یک قلعه با ایرانیت از بافت مسکونی جدا شده و شاغلان در آن ضایعات جمع می کنند هم 20 هکتار است... زمین های بزرگ زیادی در این محدوده وجود دارد که شهرداری می تواند با خرید آن سرانه های آموزشی، خدماتی و فرهنگی وورزشی ایجاد کند... »
در ابتدای این زمین 20 هکتاری اهالی محله دریاچه ای را به یاد دارند که تا همین سال گذشته بوی تعفن را در کل محله پخش کرده بود:«... قبلا در زمین اینجا فاضلاب کل محله جمع می شد و یک دریاچه درست شده بود... آن طرف محله اتوبان شهرداری ساخت و آب داخل این زمین جمع می شد... بوی تعفن زباله و شیرابه های آن باعث شده بود تا مردم آزار و اذیت زیادی ببینند... بعد شهرداری آمد فاضلاب اینجا را درست کرد و خاک ریختند تا آب فاضلاب اینجا جمع شود. تا پارسال این زمین پر از آب بود. کل فاضلاب تهران در اینجا جمع می شد... مدرسه بچه ها در پشت این زمین است و تابستان ها بچه ها از بوی این فاضلاب مریض می شدند... زمین هایی که ضایعات جمع کنی ها مشغول فعالیت هستند در این محدوده 6 هکتار است... شهرداری باید پهنه بندی اینجا را کاملا مشخص کند... دود آتش ضایعات مشکلات تنفسی برای مردم ایجاد کرده است... بیشتر از 4 متر زمین از این فاضلاب گود شده بود و شهرداری نخاله های ساختمانی را در اینجا ریخت... 7 اسفند سال گذشته بود که شورایاری محله انتخاب شد اولین کاری که انجام دادند، ابن بود که شهردار منطقه را به این محله آوردند تا تکلیف این دریاچه متعفن را مشخص کند... بعد از ساخت بلوار شقایق جایی برای عبور آب فاضلاب نبود و تمام فاضلاب محله داخل این زمین می ریخت، باعث شد که اینجا مسدود شود و دو هکتار زمین به دریاچه شد بعد از آمدن دکتر قربانی توانستیم این معضل را حل کنیم... این زمین 5 شهرک را پوشش می دهد و اگر تبدیل به پارک شود، مردم بهتر می توانند استفاده کنند... محله شهید کاظمی تنها محله منطقه 19 است که بوستان ندارد...»
تغییر کاربری زمین ها مشکل محله را حل می کند
هر چند شغل ضایعات جمع کنی و خرید و فروش ان یک شغل کاملا نا متعارف در جنوب یک شهر بزرگ است، اما اهالی محله اعتقاد دارند که یک حرکت سلبی می تواند هزاران خانواده را از نان خوردن بیندازد:«...اکثر ضایعات جمع کنی ها در پشت این زمین کار می کنند که اقدام به دپو کردن ضایعات جمع آوری شده از کل تهران می کنند و بعد به کارخانه های ذوب می فروشند... شغل این افراد همین است... ما از شهرداری خواسته ایم تا کاربری این زمین ها و شغل ضایعات جمع کنی ها تغییر کند... افراد زیادی در این محدوده کار می کنند و چون کشور با کمبود شغل روبه رو هستند باید وضعیت افرادی که در این محدوده کار می کنند، بهتر شود... خیلی از افراد تحصیل کرده در این بخش ضایعات جمع کنی مشغول به کار هستند و ما نمی خواهیم تا عده ای بی کار شوند...»
روستای به نام شهید کاظمی
اکثر ساکنان محله شهید کاطمی آذری زبان هستند. افرادی که شاید چند ماه از سال را در شهرهای خود به سر ببرند تا شاید قدری از مشکلات محله ای که در آن زندگی می کنند دورباشند:«... من تابستان ها اردبیل می روم و زمستان ها اینجا هستم... دهات از این محله ای که در آن زندگی می کنم، بهتر است... اصلا به این محله نمی رسند... خیابان های درست و حسابی ندارد.. این محله به خوبی نظافت نمی شود.. مگر ما انسان نیستیم، ایرانی نیستیم... چطور بالای شهر می رویم واقعا لذت می بریم اما در اینجا که هستیم واقعا غصه دار می شویم که در این محله زندگی می کنیم... مگر ما نمی خواهیم زندگی کنیم؟ چند سالی است که شهردار گفته می خواهد خلازیر را درست کند اما کاری برای این محدوده انجام نداده است... اصلا نمی توان در این محدوده رفت و آمد کرد... کنار دیوارهای خلازیر 200 نفر زن و مرد معتاد دارند زندگی می کنند... دولت باید به این محدوده رسیدگی کند... دختر و پسر همه در کنار دیوار در حال مصرف مواد هستند...»
بلاتکلیفی طرح تفصیلی در منطقه 19
بسیاری از زمین هایی که در سال های اخیر در این محدوده خرید و فروش شده، در طرح تفصیلی تکلیف آنها مشخص نشده است. به همین دلیل یکی از دلایل ساخت و سازهای غیر مجاز در این منطقه عدم تعیین تکلیف زمین های بایر در طرح تفصلی منطقه است:«...در زمین های اینجا سبزی کاری انجام می شود و با آب فاضلاب آبیاری می کنند...بیشتر خانه های این محله گاز ندارند و مردم کپسول های گاز را روی شانه هایشان حمل می کنند تا آن را پر کنند... داخل خلازیر جاهایی هست که کپسول های گاز خودروها و کپسول های گاز خانگی را پر می کنند و بعضی مواقع مردم ناچار هستند تا گاز مورد نیاز خود را از این فضاهای غیر مجاز تامین کنند...»
خلازیر بازار مکاره جنوب غرب تهران
در خیابان خلازیر نرسیده به چهارراه معتادان هم مشغول جمع کردن ضایعات هستند تا پول مواد خود را از محل فروش این پسماندها به دست آورند. معتاد جوانی که سن خود را پشت سیاهی های صورتش پنهان کرده است:«... 35 سالمه دانشگاه رشته حقوق خوانده ام... دانشگاه آزاد اسلامشهر درس خوانده ام. همین جا ساکن هستم و سه سال هست که خانه نرفته ام. در یک شرکت کار می کزدم و به خاطر مصرف مواد انداختنم بیرون... 5 سال پیش با مواد آشنا شدم... خانواده ام در محله شریعتی زندگی می کنم... در سرما و گرما زیر آسمان خدا می خوابم... دوست دارم ترک کنم اما نمی شود... همش وسوسه می شوم تا مواد بکشم... از محل فروش این ضایعات اموارت می گذرانم...»
خلازیر بازار مکاره ای است که خرید و فروش در این محدوده درست از وسط چهارراه آن در لابه لای ترافیکی که وانت ها و خوارهای بزرگ ایجاد کرده اند آغاز می شود. صدای بلندگوهای دستی فروشندگان دیوار صوتی این محله را سال هاست که شکسته است:«... شهرداری زمین های خلازیر را قطعه قطعه کرد و اینجا ضایعات و لوازم دست دوم خانه می فروشند... اینجا شیطان بازار هست... کار و کاسبی در اینجا خیلی رونق دارد... خلازیر جنوبی است و وسط چهارراه در ترافیک معامله انجام می شود...»
یک مامور راهنمایی در این چهارراه نیست تا ترافیک اینجا را سر و سامان دهد. حتی ماموران رانندگی هم می ترسند به این محل بایند.هر کسی در اینجا دعوا کند می داند که زنده نمی ماند. از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در خلازیر پیدا می شود. اینجا پسته رفسنجان کیلویی 30 هزار تومان. اینجا زن ها هم وارد بازار کار شده اند. بلند گوها دستی اینجا اجناس را تبلیغ می کند:«... مشکلات اینجا شلوغی است... شهرداری اینا تابلو زده بود و گفته بود کل خلازیر پارک می شود و نزدیک به 8 سال است که رها کرده است ما داخل حلبی داریم کار می کنیم و تکلیف اینجا را مشخص نمی کند... شهرداری به ما جواز دهد تا ما هم درست و حسابی کاسبی کنیم... از سال 68 در خلازیر کار می کنیم. خدماتی اینجا شهرداری نمی دهد... آب نداریم، برق نداریم. چهارراه که درست شد آب این محدوده قطع شد... قبلا قنات بود و قنات را شهرداری پر کرد.. آب خوردن باید آب معدنی بگیریم و حتی آب برای دستشویی نداریم... شهرداری تکلیف اینجا را مشخص کند. 25 سال است که این محدوده بلاتکلیف رها شده است... تلفن هم نمی دهد... شهرداری گفته اینجا را تبدیل به پارک کند... برف و بارون بیاید و در تابستان در حلبی ها مشکل داریم... شهرداری نمی گذارد در این محدوده کار کنیم. در خیابان خلازیر بالای 5 هزار نفر کار می کنند... لوازم کهنه و ضایعات می فروشند... مردم در اینجا یک لقمه نان در می آورند...»
کسب و کار زنانه در میان لشکر مردان!
در میان لشگر مردان در بازار کار زار خلازیر، به همان اندازه تعجب برانگیز است که دیدن یک آدم فضایی در تهران.تنها زنی که در خلازیر کار می کند، مادر دو بچه است. زنی 31 ساله که برای اداره زندگی اش تصمیم گرفته تا به مانند یک مرد در خلازیر کار می کند:«... اینجا وسایل خانه می خرم. از همین جا داخل وانت می خرم و سرپایی می خرم و سرپایی می فروشم... یک روز 30 تومان یک روز 50 تومان و یک روز 100 هزار تومان کاسبی می کنم... سه سال هست که در اینجا کار می کنم... 31 سالمه... دیپلمه هستم... من یک مشکلی در زندگی ام پیش آمد و مجبور شدم لوازم خانه ام را بیاورم خلازیر بفروشم و با این محدوده آشنا شدم، آمدم اینجا... زیر خط فقر قرار گرفته بودم و مجبور شدم بیایم خلازیر کار کنم... سختی هایش را هم تحمل کردم... کار کردن در اینجا سختی های زیادی دارد... یک خانم تنها در این جا کار می کند هزار تا حرف در می آورند... دو تا بچه دارم... ساعت یک می آیم و ساعت 5 بعدازظهر هم می روم خانه... اگر شرایط جوری بود که درآمد ثابت داشتم اینجا کار نمی کردم... باید حقوق من 3 میلیون باشد تا زندگی ام را بگذرانم... خیلی حرف و حدیث پشتم بود خودت می دونی که پشت زن ها چقدر حرف است... من متهم به اینم که زن هستم... در قانون ما زن مجرم است و زن تنها هم مجرم اصلی است... فقط به خاطر بچه ها مجبور هستم که کار کنم. اینجا مردها با بلند گو اجناس خودشان را می فروشند و برای من مهم نیست کنار همین خیابان مشتری هایم را پیدا می کنم... خیلی ها برایشان سوال برانگیز هست که یک زن چه طوری اینجا کار می کند... همه این افراد آدم خوبی هستند اما من از یکسری از آدم های اینجا مردانگی ندیدم... وقتی یک زن میان هزار تا مرد کار می کند هزار تا دیدگاه در مورد زن ها وجود دارد... همه جوره پیشنهاد به من دادند حتی پیشنهاد فروش مواد مخدر... کار با حقوق یک میلیون تومان هم به من پیشنهاد داده اند اما زندگی من با این میزان درآمد نمی چرخد... ماهی 3 میلیون تومان در می آورم و یک مرد ماهی 7 میلیون تومان درآمد اینجا دارد... من بیشتر لوازم آشپزخانه می خرم و مردهای اینجا لوازم صنعتی می خرند...»
خلازیر به سفره 4000 نفر نان می رساند
داخل کوچه های خلازیر کارگران زیادی کار می کنند و نان به خانه می برند:«... اینکه شهرداری می گوید اینجا را جمع می کند راهکار نیست... 4000 هزار نفر از سفره خلازیر نان به خانه هایشان می برند....»
در راسته خلازیر همه چیز پیدا می سود حتی کپسول های گاز ال. پی. جی خودروها. کپسول هایی که به شیوه کاملا غیر استاندارد پر می شود و حتی روی خودروها نصب می شوند:«... کپسول های ال پی جی غیر مجاز در خلازیر مثل نقل و نبات به فروش می رسد و حتی نصب می شود و پر از گاز می شود...»
اهالی محله اعتقاد دارند شهرداری به جای تبدیل خلازیر به بوستان می تواند این اراضی را به اصناف مختلف واگذار کند:«... به جای تبدیل این محدوده به بوستان می توانند اصناف مختلفی را در این محدوده ساماندهی کنند... »