«آر. دی. مک لارین»، پژوهشگر آزمایشگاه مهندسی انسانی ارتش آمریکا است که در ژوئیۀ ۱۹۸۲ یعنی حدود دو ماه پس از فتح خرمشهر توسط رزمندگان کشورمان، مقالهای با عنوان «عملیات های نظامی جنگ خلیج فارس: نبرد خرمشهر» از سوی همان مؤسسه به چاپ رساند.
مک لارین، نخست با اشاره به اهمیت شط العرب (اروند رود) در منطقه و مناقشات به وجود آمده بر اثر آن، پیشینهای از نبردهای ایران و عراق تا زمان انقلاب ارائه میدهد. سپس به بررسی عملیاتهای زمینی و هوایی در جبهههای مختلف نبرد خرمشهر پرداخته و در ادامه به تبیین اهمیت شهر خرمشهر برای عراق و ایران و توصیف مختصری از خود شهر و بررسی نظر رهبران دو کشور از این نبرد میپردازد. در پایان نیز آمار و حقایقی درمورد عملیاتها، نتایج و یافتههای مربوط به وضعیت فرماندهی و ارتباطات در آن ارائه میدهد. نوشتار حاضر برگردان فارسی قسمتی از این مقاله است که به مبحث اهمیت خرمشهر و دیدگاه رهبران ایران و عراق در مورد این شهر و نبرد بر سر آن مربوط می شود:
«خرمشهر به عنوان نزدیکترین شهر بزرگ به عراق، هدف اصلی عراقیها نبوده و در واقع آنها مجبور به انتخاب این شهر شده بودند. البته خود شهر از دو جهت دارای اهمیت بود. نخست بخاطر بندر مهم آن و دیگری به دلیل ارتباطش با بندر بزرگ تر و شناخته شده تر در سطح جهان، یعنی آبادان. ضمن آنکه راه ارتباطی آبادان با دیگر شهر مهم خوزستان، (یعنی) اهواز نیز از این شهر میگذرد. این ارتباط از طریق جاده و راه آهن بوده و لولههای نفتی را شامل نمیشد. خرمشهر دارای تعدادی تأسیسات نظامی نیز بود اما آنها هدف اصلی عراقی ها به شمار نمیآمدند.
علاوه بر اینها، کل منطقه جنوب غرب خوزستان فاقد نفت و دیگر ذخائر معدنی بود. حتی در آن زمان خرمشهر برای تجار نیز چندان شناخته شده نبود. بنابراین، تسلط بر این شهر اعتبار چندانی برای عراق به ارمغان نمیآورد. خرمشهر شهر نسبتا بزرگی بود، اما نه به بزرگی و اهمیت شهرهایی چون آبادان و اهواز. ضمن آنکه این شهر توسط رودخانهای به دو قسمت تقسیم میشد که از نظر نظامی تسلط بر آن را بسیار دشوار میساخت. در کل، تخریب تأسیسات این شهر برای عراقیها نتایج بیشتری در بر میداشت تا تصرف کامل آن. پس چرا عراقیها در صدد تصرف آن بر آمدند؟
همانطور که اشاره کردیم عراق مجبور بود تا خرمشهر را تصرف کند. نخست به این دلیل که امنیت خرمشهر به عنوان راه اصلی دسترسی به آبادان باید تأمین میشد. دوم اینکه از بیرون از عراق، از این کشور انتظار فتح خرمشهر و آبادان میرفت. از طرفی، عراق بارها اعلام کرده بود که به زودی یکی از شهرهای مهم ایران را تصرف خواهد کرد. همین موضوع انتظارها را از عراق بالا برد و در این میان، خرمشهر هدف آسانی برای این منظور به نظر میرسید. در نهایت اینکه، عراقیها توان مقاومت ایران را بسیار دست کم گرفته بودند. زمانی که تصمیم عراق مبنی بر حمله به خرمشهر علنی شد، آنها چاره ای جز پیروزی نداشتند و هر نتیجه دیگری به جز آن هزینههای سیاسی غیرقابل قبولی برای آنها به بار می آورد. طبیعتاً هرچه برای حمله بیشتر هزینه میکردند، رسیدن به پیروزی نیز لزوم بیشتری مییافت. اما گذشته از این موارد، برای عراقیها رسیدن به اهداف نمادین و غیر ملموس، ازجمله بالا بردن روحیه نیروهای خودی و اثبات این که آنها میتوانند پیروز باشند، اهمیت بیشتری داشت.
نبرد خرمشهر برای تهران مفهومی دیگر داشت. رهبران عراق باور داشتند که می توانستند پیروز شوند؛ یعنی در شرایطی که ایران در جبهه های وسیعی ناکام مانده بود، قاعدتاً رهبران آن یا باید تسلیم میشدند یا مغلوب. اما در آن سوی ماجرا، رهبران ایران دریافته بودند که عراق جز حملهای محدود و تصرف بخشهایی کوچک از کشور نمیتواند کار دیگری از پیش ببرد. آنها به این باور رسیده بودند که هیچ گاه شکست را نخواهند پذیرفت. در واقع آنها حمله عراق را عاملی برای اتحاد در سایه رهبری کشورشان میدانستند، نه علیه رهبری. برای رهبران نظامی در تهران، از دست دادن خرمشهر یا حتی کل خوزستان بسیار جدی بود، اما درصورت وقوع نیز شکستی تاکتیکی به حساب میآمد، چرا که عراق هیچ وسیلهای برای در هم کوبیدن کل ایران نداشت.
رهبران ملی، چه سکولارها(بنی صدر و معدود همراهانش) و چه روحانیون(آیتالله خمینی، مجلس و بسیاری از دیگر مسئولان) سرشار از حس پیروزی در انقلاب بودند و به کمک از جانب خدا ایمان داشتند. حال، این شکست(از دست دادن احتمالی خرمشهر) فارغ از اینکه از جانب خدا مقرر شده باشد یا خیر، قدر مسلم هیچ سازشی با بعثیهای بی خدا پذیرفته نبود. این، در حد حرف نبود بلکه ایرانیها عمیقاً به آن باور داشتند.
اما در نزد ایرانیان، خرمشهر زمانی اهمیت ویژه یافت که در یافتند مقاومت در این شهر میتوانست از سرعت پیشروی عراق بکاهد و اینکه عراقیها نمیتوانستند در آن، دست به حملههای سریع و ناگهانی بزنند، چرا که نیروهای آنها در منطقهای مسکونی و پر از ساختمان مستقر شده بودند. زمینگیر شدن عراق در خرمشهر از جهاتی برای ایران بسیار حائز اهمیت بود. نخست اینکه به آنها زمان کافی برای بازآرایی نیروها و نیز انجام عملیاتهای روانی علیه عراق را میداد و بعد اینکه نشان میداد عراق آنطور که تصور میشد شکست ناپذیر و مخوف نبود. علاوه بر اینها، از آنجا که عراق پیشتر، بارها فتح خرمشهر را اعلام کرده بود، از دست دادن آن برای خود ایرانیها نیز چندان دور از انتظار نبود. اما سقوط خرمشهر، در صورت وقوع، هیچ گاه به منزله تخریب چهره ایران و بالا بردن وجهه عراق نبود.»