محمود منشعی دربارۀ فروردین سال ۱۳۷۴ میگوید: با ماشینم وسط چهارراه ایستادم، چهارراهی که تا شب قبل فقط سهراه بود. پلیس آمد و گفت: «برای چی وسط چهارراه ایستادی؟» گفتم: «ولله تا دیشب اینجا سهراه بود و یک حمام هم اینجا وجود داشت.» گفت: «نه اشتباه میکنی!» گفتم: «پرسنل من اینجا کار میکرد، مصالح من اینجا بود ولی الان همهاش پشت دیوار بانک جمع شده.» خیلی راحت حمام را با لودر خراب و جمع کرده بودند.