به گزارش تیتر شهر: این بدان معناست که اشکال نهادی سیاست ورزی نظیر مبارزات حزبی، با شکست مواجه شده و کنش سیاسی در نزدیکی با جوهره آنارشیسم در معنای اقدام مستقیم و تحقق آرمان در لحظه، با زندگی روزمره پیوند یافته است.
در زمانه ما دیگر کسی با رویکردی غایتگرایانه برای «کسب» آزادی در آیندهای موهوم مبارزه نمیکند یا شاید بهتر است بگوییم آن شکل از مبارزه جذابیت خود را از دست داده است. افراد آزادانه زندگی میکنند و با نمایش سبک زندگی و نوع مصرف خود قدرت را در لحظه به چالش میکشند. شکل سیالی از مبارزه متناسب با فرماسیون جدید سرمایهداری و مصرف گرایی که در متن شهر جریان مییابد و بر شهر تاثیر میگذارد.
در این رویکرد، شهر بیش از آنکه مجموعهای از خیابانها و میدانها و بناها باشد، فضایی است که از روابط انسانی شکل گرفته و موجب بازتولید آن میشود. قدرت و ثروت به عنوان دو عامل اساسی در تعین بخشی فضاهای شهری نقش ایفا میکنند.
تمایز و جدایی فضاهای شهری برخاسته از قدرت سیاسی در تهران به طور مشخص و بارز از دوره پهلوی و انتقال کاخهای پادشاهی به نواحی شمال شهر و هم زمان ساکن شدن سیاستمداران در این مناطق آغاز شد و تا امروز ادامه یافته است.
به عنوان مثال ده جماران نمونه بارز تمایز و جدایی فضاهای شهری ناشی از قدرت سیاسی است که مجموعهای از سیاستمداران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 و سکونت امام خمینی(ره) در این ده، در آنجا گرد آمده و به آن شکل دادهاند. تقریبا همزمان با این تمایز و جدایی طلبیهای سیاسی عصر پهلوی، تمایزهای فضایی ناشی از ثروت نیز آغاز شد.
سرمایهداران در مهاجرت به نواحی شمالی شهر تهران، فضاهای مناسب خود را ایجاد کردند و انقلاب سال 57 نیز نه تنها این روند را متوقف یا کند نکرد، بلکه بر سرعت آن به ویژه پس از پایان جنگ افزود. حالا شمال شهر بیش از آنکه اشاره به یک مکان باشد، استعارهای است از نوعی سبک زندگی، مصرف و فرهنگ.
یک ایدئولوژی که مدام خود را در شهر بازتولید میکند و در هر بازتولید، طیفی از شهروندان را به حاشیه طرد میکند. نمونه بارز این موضوع را میتوان در ساخت «مال»ها دید.
مکانهایی که مجموعهای از نیازهای سرمایهداری نوکیسه و رانتیر را برای نمایش مصرف و سبک زندگیاش فراهم میکند و همزمان با افزایش و بازتولید نابرابریها، بخشی از شهروندان را به مناطق فرودست نشین شهر پرتاب میکند.
افزایش 120 برابری قیمت مسکن در تهران، در حالی که دستمزدها هیچ گاه افزایشی متناسب با ارزش حقیقی خود نداشته، در کنار بی کاری تحصیلکردگان و بحرانهای متناوب اقتصادی طی چهار دهه اخیر، ترکیب جمیعیتی و فرهنگی فرودستان و به حاشیه رانده شدگان در تهران را تغییر داده است.
در نهایت، افزایش نابرابری یا ضریب جینی بین ساکنان نواحی شمالی و جنوبی تهران، نه تنها خود را در میزان و نوع مصرف و سبک زندگی شهروندان شمال شهر، بلکه در میزان و نوع مصرف و سبک زندگی فرودستان نیز نشان میدهد.
در واقع آنچه برای سرمایهداران و ساکنان شمال شهر تنها یک امر تفننی و متاثر از آزادی خواهیهای بورژوامنشانه به شمار میآید، برای فرودستان و به حاشیه رانده شدگان سیاست زندگی است.
شکلی از مبارزه که مستقیماً با بقای آنان مرتبط است. اگر شهروند برخوردار تهرانی برای تفریح و نمایش مصرف خود در فضاهای عمومی حضور مییابد، فرودستان و به حاشیه رانده شدگان برای تامین معاش و گذران زندگی به ناگزیر در این اماکن حضور مییابند.
این تقابل تلخ نمایش و تفریح با زندگی در قالب پاک کردن شیشه اتومبیلهای شهروندان از سوی کودکان کار در چهارراهها به وضوح دیده میشود.
با رجوع به فرودستان و به حاشیه رانده شدگان، به نظر میرسد به عمیقترین و بنیادیترین لایههای کنش سیاسی و سیاست ورزی رسیدهایم. جایی که فرد نه همچون شهروند یونانی از سر فراغت در امر سیاسی به عنوان تامین کننده خیر عمومی مشارکت میکند و نه همچون طبقه کارگر حامل یک انقلاب رهایی بخش جهانی است، بلکه در تلاش برای بقاء به ناگزیر نظم نمادین حاکم را به چالش میکشد و نوع ویژهای از کنش سیاسی را به نمایش میگذارد.
زندگی در عریانترین شکلش، وجهی سیاسی مییابد و در برابر قدرت مجبور به ایستادگی میشود تا خشونت پنهان شده در پس قانون و نظم موجود، آشکار شود.
سرکوب دستفروشان و جمع آوری متکدیان و معتادان متجاهر با این توجیه که آنان چهره شهر را زشت میکنند، امنیت و آسایش شهروندان را به خطر میاندازند و در نهایت به اقتصاد شهری لطمه میزنند، تنها بخشی از خشونت ایدئولوژیک است که توسط نمایندگان طبقه حاکم بیان و نمایندگی میشود.
از این رو بدن و سبک زندگی فرودستان و به حاشیه راندهشدگان دقیقاً همان نقطهای است که نیروهای متخاصم به هم میرسند و فرودستان و به حاشیه رانده شدگان در این نقطه که دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارند، جز خود زندگی که آن هم حالا بر لبههای لرزان مرگ راه میرود، تهدیدی برای دارندگان همه چیز! محسوب میشوند.
آنان هیچ رویایی برای ساختن جهانی «بهتر» ندارند، اما به همین دلیل تنها آنان میتوانند عادلانهترین جهان را خلق کنند.
بنابراین مادامی که قدرت و ثروت به صورت نابرابر در تهران توزیع میشود و در این توزیع نابرابر، بخشی از شهروندان به حاشیه رانده میشوند، فرودستان و به حاشیه رانده شدگان، به ناگزیر در برابر جداسازیهای فضایی و نابرابریها مقاومت خواهند کرد و در دل شهر به پیشروی سنگر به سنگر خود ادامه خواهند داد و زمانی که فرصت فراهم شود، آنان را آماده تسخیر شهر خواهید یافت.
مهدی قوامی پور- دکترای جامعه شناسی