تیتر شهر- افسانه قانع: اگر می خواهید اخر دنیا را ببینید؛ حتما سری به حاشیه شهرک رضویه بزنید؛ جایی درست زیر بزرگراه در حال تاسیس شهید نجفی رستگار که تنها نقطه امید ساکنان این شهرک برای بیرون آمدن از سال های سخت محاصره است. اما آنها می دانند تا زمانی که گرمخانه خاوران در ورودی شهرک باشد و تپه های اطراف این شهرک هم در تسخیر ساقی ها باشد؛ زندگی کابوسی است که هر لحظه اش به اندازه هزار سال به طول می انجامد. اینجا اگر معتادان در روز روشن خانه ات را به آتش کشیدند و اموالت را به تاراج بردند؛ نباید فریاد بزنی. چرا؟ چون در خارج از حریم تهران ساکن هستی! حریم نشین ها در اینجا تنها با چشمان گریان زندگی خود را به دستان ناپاک دزدان معتاد به عنوان غرامت یک جنگ نابرابر می دهند؛ تا شاید کودکانشان زندگی درترس را تجربه کنند.
اینجا سرزمین فراموش شدگان است چرا که ساکنان جنوب شرقی ترین خانه تهران نه آب دارد نه برق و گاز... در شهرک رضویه کبری دیگر دختر جوانی نیست که تصمیمش داستانی باشد در کتاب درسی کودکان! اینحا کبری زن 54 ساله ای است که خانه اش آخر تهران است. تصمیم کبری در جنوب شرقی ترین نقطه تهران؛ حفظ خانه ویرانه اش به عنوان اولین و آخرین پناهگاه است حتی اگر این ویرانه امید نه آب داشته باشد نه گاز!
زندگی در شهرک رضویه یک مرثیه واقعی است که نیم قرن است که سینه به سینه از پدران به پسران و از مادران به کودکان منتقل می شود. ساکنان این شهرک درست در ابتدای جاده امام رضا(ع) می دانند که زندگی شان در این شهرک به جرم فقر است. اما مجرم ترین ساکنان این شهرک حاشیه نشینان آن هستند.
از بزرگراه بسیج که وارد جاده امام رضا(ع) می شوید؛ درست بعد از میدان آقا نور یا «ثامن الحجج» وارد مسیر کندرو می شوید. آن وقت است که سر و کله گاراژهای بزرگ نمایان می شود. گاراژهایی که برخی از آنها محل نگهداری ماشین های سنگین است. بلدوزرهایی که تیغه های آنها در غروب خورشید مانند درختانی سر به آسمان سپرده اند.«... مالکان این گاراژها افراد پولداری هستند که خیرشان به ساکنان این شهرک که نمی رسد؛ هیچ؛ فعالیتشان آسیب های زیست محیطی زیادی را به رضویه تحمیل کرده اند... اینجا دیوار خیلی از گاراژها در حال ریختن است... اما برای مالکان پولدارش ریختن دیوار به چشم نمی آید... حتی حاضر نیستند دیوارهای رنگ و رو رفته گاراژهای خود را نقاشی کنند...شهرداری با اینکه از خودش هزینه کرد که تابلوهای این گاراژها را یکسان سازی کند... یک میلیارد تومان هزینه کرد، اما داخل این محیط ها مشکلات زیست محیطی دارند... »
اما اگر از مشکلات گاراژهای شهرک رضویه بگذریم؛ شمال و شرق این محله حریم نشین در معرض اعتیاد قرار دارد. واقع شدن گرمخانه خاوران در شرق این شهرک و محاصره تپه های پشت گرمخانه توسط بزرگترین باند مافیای مواد مخدر حتی شمال این شهرک را نیز درگیر معضل اعتیاد کرده است.«... از 42 هزار نفر جمعیتی که در شهرک رضویه زندگی می کنند؛ 30 هزار نفر درگیر اعتیاد هستند...» همین جمله کافی است تا آخر مرثیه این شهرک را از بر کنید. «... 10 درصد از جمعیت این شهرک را افغانی ها، غربتی ها و کولی ها تشکیل می دهند... متوسط جمعیت خانه های کوچک این شهرک 4 نفر است... 70 درصد از خانه های رضویه تک خواب هستند و گاهی در یک خانه 40 متری سه خانوار زندگی می کنند...»
کودکان شهرک رضویه هر روز صبح سر که بلند می کنند؛ در ارتفاعات مشرف بر این شهرک موتور سوارانی را می بینند که به اصلاح خودشان زاغ زن های مافیای مواد مخدر هستند. هر ساعت از شبانه روز این شهرک معتادان زیادی به سختی از تپه های این شهرک بالا می روند تا در صف خرید مواد مخدر قرار بگیرند...«... من که بچه این محله هستم تا الان جرات نکردم تا از این تپه ها بالا بروم.... اعضای باند مواد مخدر اینجا با شمشیر، چاقو و حتی اسلحه از خجالتت در می آیند...»
آنطور که اهالی شهرک رضویه می گویند گردانندگان این باند لک هستند... به همین خاطر به راحتی اسلحه گرم و سرد در اختیار دارند و اگر بخواهی برای درآمد میلیاردیشان مزاحمت ایجاد کنید؛ حتما به حسابتان می رسند... از همین پایین هم می توان قلعه مخوف مافیای مواد مخدر را در ارتفاعات شهرک رضویه متصور شد...«... هر ماده مخدری که بخواهی آن بالا پیدا می شود... از هروئین گرفته تا شیشه... قیمت هر ماده مخدر هم به اندازه مصرف روزانه و هفتگی بین 40 تا 50 هزار تومان می شود... حتما تعداد خریداران از 20 تا بیشتر باید باشد... توی سف می ایستیم... اگر کم باشیم ساعت ها آن بالا داخل صف می ایستیم تا تعدادمان 20 نفر شود آن وقت یکی از ساقی ها پول جمع می کند و یکی دیگر مواد را پخش می کند... دست از پا خطا کنیم... می کشنمون... همون بالا هم می شود مصرف کرد...»
این ها را پیرمردی می گوید که در روزهای سرد تهران پشت درهای گرمخانه خاوران مانده بود تا ساعت شش درهای آنجا به رویش باز شود. در تپه های این شهرک درست زیر بزرگراه در راه تاسیس شهید نجفی رستگاری یا کمی آنطرف تر شلعه آتش هایی که کارتنخواب ها برای در امان ماندن از گزند سرما روشن کرده اند؛ دیده میشود. کارتنخواب هایی که حاضرند به جای ماندن در گرمخانه شب خود را در گرمای آتشی که روشن کرده اند به صبح برسانند.«... به ما توهین می کنند... چرا یک بچه کم سن و سال باید به من توهین کنند... نمی خواهم داخل گرمخانه بروم... حاضرم در این سرما بمیرم اما یک بچه سوسول به من توهین نکند...»
ساکنان شهرک رضویه اعتقاد دارند از زمانی که گرمخانه خاوران در این محله ساخته شد؛ هم پای معتادان و کارتنخواب ها به شهرک باز شد و هم ارتفاعات محله توسط مافیای فروش مواد مخدر قبضه شد.«... پشت گرمخانه خاوران سه مدرسه ابتدایی قرار دارد که هر روز بچه های این محله شاهد صحنه های ناگواری از معضلات اجتماعی هستند... داخل محله هم کودکان روی سرنگ های مصرف شده معتادان بازی می کنند... دختران شهرک رضویه هم مجبورند تا برای ادامه تحصیل در مقطه دبیرستان به شهرک های اطراف بروند...»
زمین چمن شهرک رضویه تنها نقطه امیدکودکان و نوجوانان
تنها افتخار شهرک رضویه در وادی اعتیاد زمین چمنی است که پشت گرمخانه خاوران چسبیده به بزرگراه شهید نجفی رستگار قرار دارد.«... اول این زمین آن سوی اتوبان بود... اما بعد از ساخت این اتوبان به این سوی بزرگراه منتقل شد... با چنگ و دندان این زمین را حفظ کرده ایم... هر چند معتادان پروژکتورها و سیم های برق این زمین را برای خرج مواد خود دزدید... با اینکه اطراف زمین را دیوار کشیدیم اما معتادان برای دزدی از این دیوارها هم بالا می روند...گل این محل زمین فوتبال آن هست. شهرک کاروان استخر ندارد و تنها یک استخر داخل شهرک مشیریه قرار دارد... خیلی از تیم ها از محله های دیگربه این زمین چمن می آیند و فوتبال بازی می کنند... حتی از محله مامازن و ورامین هم به اینجا می آیند. از این زمین ساعتی استفاده می شود ... از برخی تیم ها پول می گیرند. الان بازی های جنوب شرق تهران را اینجا برگزار می کنند و شورایاری هر سانس 35 هزار تومان از تیم ها می گیرد.... بازی کردن بچه ها داخل این زمین تا غروب آفتاب امکان پذیر است بعد از آن چون این زمین روشنایی ندارد در آن توسط آقا یاسر بسته می شود...»
این ها را جوان قد بلندی می گوید که از محله اش تنها همین زمین فوتبال را بلد است. سعی می کند زیاد در محل رفت و آمد نکند تا مصیبت های محله را نبیند. «... کاسب بازار هستم و سعی می کنم داخل محله نباشم و فقط به همین زمین چمن می آیم تا با دوستانم فوتبال بازی می کنم... امیدوارم که این اتوبان راه بیفتد تا شاید وضعیت شهرک بهتر شود... بیشترین آسیب شهرک رضویه گرمخانه خاوران است که ابتدای شهرک ساخته شده است... همین گرمخانه کافی است تا مردم در ذهن خودشان تصور کنند که تمام افرادی که داخل این شهرک زندگی می کنند؛ معتادند... چرا این گرمخانه را داخل بیابان ها نزدند... شب ها معتادان شب ها داخل گرمخانه می خوابند و روزها که بیرونشان میکنند داخل محله می شوند... یک دفعه می بینی که 1000 معتاد وارد محله می شود و در همین تپه ها آتش روشن می کنند...»
هنوز ساکنان شهرک رضویه نمی دانند که پدرخوانده باند مافیای مواد مخدر ارتفاعات شهرک چه کسی است. اما آنها بارها مرد قوی هیکلی را دیده اند که معتادها از او حساب می برند.«... معتادها اگر پولی برای خرید مواد نداشته باشند وارد محل می شوند یا ضبط ماشین می دزدند و یا وارد خانه های مردم می شوند... گاهی اوقات می بینیم که یک معتاد کنار پیاده راه افتاده است... اینجا یک شهرکی است که انتهای آن بسته است... در شهرک رضویه افغانی های زیادی ساکن شده اند... شنیده ام یک پسر قوی هیکلی هست که روزی دوتا سه کیلو مواد مخدر را در تپه های شهرک را در عرض، دو تا سه ساعت پخش می کند و می رود....»
10 سال است که در خاک زندگی می کنیم
«..تمام این محله مشکل دارد... حاشیه نشینان شهرک نه آب دارند، نه برق و گاز. سی سالی می شود که اینجا ساکن هستیم... امیدواریم اتوبانی که دارند می سازند، ما را نجات بدهد...زمانی که شهرک کاروان وجود نداشت؛ خانه های حاشیه شهرک رضویه ساخته شده بود... اما 50 سال است که مسئولان مردم این شهرک را فراموش کرده اند...» این هارا آقا یاسر می گوید. کلید دار زمین چمن محله است. «...ده روز پیش یک کامیون زد تیر برق را انداخت... تیر برق را با دلر برقی خرد کردند و بردند و فقط از بالا سیم ها را به هم وصل کردند... به آنها اعتراض کردم ... اما کاری نکردند...»
دزدان خانه های شهرک رضویه معتادانی هستند که شب ها ساکن گرمخانه خاوران هستند:«.... معتادهای همین گرمخانه یک شب آمدند داخل خانه کبری خانم... یک زن تنهاست که فقط دو تا پسر دو قلوی سرباز دارد.. هم به خودش آزار رساندند و هم تمام وسایلش را بردند...»
«...برخی اقوام ایرانی آمدند اینجا . بالای تپه ها مواد فروشی می کنند...اسلحه گرم و شمشیر دارند... بیشتر فروشندگان مواد این شهرک لک هستند.. در ارتفاعات اینجا مواد را توزیع می کنند... دیده بان هایشان نمی گذارند از این تپه بالا برویم.... پشت این دیوار دو ماه پیش یکی مرده بود... زنگ زدم به کلانتری و خبر دادم... یک سرباز بالای سر جنازه گذاشتند تا اورژانس بیاید هوا تاریک شده بود که آمدند و بردنش... زمین فوتبال ما چراغ و سیم داشت که معتادها بردند...تانکر آب زمین را کارتنخواب ها از آن بالا پرت کرده بودند زمین و برده بودند سر بزرگراه تا به ضایعات فروشی ها بفروشند... رفتیم و از آنها گرفتیم... در خانه باز باشد کپسول گاز را جلوی چشمانت می برند... اکثر ساکنان این خانه ها پیر هستند.. خدیجه خانم 70 سال دارد و ننه حمید گودرزی 60 ساله هست و معتادها ازشان چیزهای زیادی دزدیدند...»
ساکنان اینجا حرف های زیادی دارند و از وعده هایی می گویند که هیچ وقت برآورده نشده است:«... 10 سال هست که می گویند می خواهیم خانه هایتان را خراب کنیم... اما کاری نکردند... بالاخره باید تکلیف ما را روشن کنند... 10 ساله در خاک زندگی می کنیم. ... کسی برای ما کاری نکرده... الان خودم یک ماه هست که گفتم دو تا کارگر بفرستند تا زباله های اطراف زمین چمن را جمع کنند؛ هنوز کسی را نفرستاده اند... خودم این کار را می کنم.... شهرداری برای این زمین سرویس بهداشتی ساخته است اما آب ندارد... بچه ها نمی توانند استفاده کنند... 400 تومان در ماه به من حقوق می دهند و من هم باید مراقب زمین باشم هم مراقب معتادان که داخل زمین نشوند...»
بیرون از زمین فوتبال ماسه های سیاه رنگ تا پایین ریخته شده است:«... این خاک ها را دو ماهی می شود که اینجا ریخته اند ... در سرما ماشین از این تپه بالا نمی آید... به همین خاطر ماسه ریخته اند تا ماشین ها بتوانند تا آن بالا بروند... اما این ماسه ها رها شده است... همینطور که می بینید...»
در حاشیه شرقی ترین نقطه شهرک رضویه خانه هایی وجود دارد که دیوارهای آن را ایرانیت های زنگ زده تشکیل می دهد:« گاهی اوقات شب هاکامیون های زباله می آیند همین وسط آشغال هایی را که بار زده اند و بیشتر نخاله های ساختمانی است را خالی می کنند... مجبور هستیم با چوب دنبالشان کنیم تا این کار را نکنند. ...»
خانه کبری زیر پونز نقشه گم شده است
خانه ای قدیمی درست در کنار اتوبان شهید نجفی رستگار با در آبی فیروزه ای. مالک این خانه که به جرات می توان آن را جنوب شرقی ترین خانه شهر تهران دانست؛ متعلق به کبری خانم است:«.. من خیلی حرف ها برای آقای قالیباف دارم... این سیم های برق را که می بینی 10 دفعه معتادها سیم های برق مرا دزدیدند... نزدیک 15 بار خانه من را دزد زده و هست و نیستم را برده اند... یک بار هم خانه ام آتش گرفت چون برق به خانه اتصالی داد... بعد هم تمام مدارک خانه در آتش سوخت خودم خانه های مردم بالاشهر سر کار بودم...» کبری زن 54 سال های است که 7 تا بچه داشته است و الان تنها دو پسر سرباز در خانه دارد:«... بیمه به من 470 هزارتومن حقوق می دهند... برای بزرگ کردن این دو تا بچه خانه آدم های سرشناس بالای شهر کار کرده ام اما هیچ وقت خودم را خرد نکردم.. کار کردم زحمت کشیدم و زندگی ام را ساخته ام... این خانه هم ارثیه پدرم هست برای من و دو خواهر دیگرم... من با سه تا خواهرم دراین خانه زندگی می کنیم... یکی از خواهرانم سکته مغزی کرده الان خونه پسرش هست... به خاطر نداشتن آب و گاز اون یکی خواهرم هم الان رفته ارومیه پیش پسرش...این خانه برای ما سه خواهر تمام هست و نیستمان است... تمام دارایی ما همین یک خانه هست...»
«... از شهرداری به من گفتند چون اینجا سختی زیاد می کشی خانه را می خرند... گفتند 120 میلیون تومان به شما می دهیم...این پول را می خواستند به من و دو خواهر دیگر بدهند... اما آقای قالیباف تو را به پیغمبر قسمت می دهم نفری 40 میلیون به ما سه تا خواهر بی سرپرست می رسد اما با این پول چطوری می توانیم سرپناه داشته باشیم... آیا امسال مستاجری برویم سال دیگه می توانیم جایی را اجاره کنیم؟ با 400 هزار تومان پول بیمه چگونه کرایه خانه بدهم.... خانه من جنوب شرقی ترین خانه شهر تهران هست.... از سال 54 خانه را پدرم از شخصی به نام وحدت قولنامه ای خریداری کرد... همان زمان وحدت با وکیلش آمد تا ما را از این خانه بیرون کند.... حتی گفت سر خواهرم را می برد.... پدرم گفت اگر سر تک تک بچه هایم را اینجا ببری من از این خانه نمی روم.... به زور ایستادیم.... سه تا زن بی سرپرست و مریض اینجا زندگی می کنیم...»
خانه کبری خانم تا دو ماه پیش آب هم نداشت. البته این مشکل بیشتر خانه هایی بود که در ارتفاعات حریم شهرک رضویه قرار دارد:« دو ماه پیش بعد از 40 سال اینجا لوله کشی آب انجام شد... یک میلیون و 700 هزار تومان دادم تا پمپ آب به من دادند.... سال گذشته بود که شرکت گاز به خانه های اینجا کنتور گاز داد...التماس کردم به مهندسی که داشت در این محل کار گاز کشی را انجام می داد... بهش گفتم به خانه من هم کنتور گاز بدهید.... پیمانکار شرکت گاز به من گفت 20 میلیون تومان به من پول بده تا برات گاز بکشم... اما اگر من این پول را داشتم در این خرابه زندگی می کردم؟... بهش گفتم به خاطر خدا یک شعله گاز به من بده ...گفت 10 میلیون بده به من و گفتم ندارند و وسایلش را جمع کرد و رفت.... اگر آقای قالیباف صدای من را می شنود می خواهم بگویم که شاید بدتر از من هم در تهران زندگی می کنند.... اما چطور بیشتر مردم این شهر راحت شب در خانه می خوابند و راحت شیر آب را باز می کنند و آب گرم دارند و حمام در خانه هایشان دارند و هر موقع بخواهند استفاده می کنند اما من باید در سختی باشم... »
کبری خانم تمام زمستان را با کرسی برقی به بهار می رساند«.. دیوار خانه ام خراب شده... شرکت گاز به من کوپن داده و بشکه های نفت را داخل آب انبار گذاشته ام... در این خانه 9 نفر زندگی می کنیم.... بچه های خواهرم که بیایند چپ و راست می خوابیم.... بچه های خودم خانه ام نمی آیند چون جا نمی شویم....»
کبری خانم از روزی می گوید که تصمیم گرفت تا آقای شهردار را ببیند.:«آقای قالیباف می دانم که گاهی اوقات برای بازدید از اتوبان به این محل می آیید.... ساعت 6 صبح کل اتوبان را رفتم و آمدم اما شما را ندیدم... حتی یک بار هم معاون ایشان به اینجا آمده بودند اما باز هم نتوانستم ایشان را ببینم... آقای شهردار شما خودتان گفتید این منطقه محروم است اگر تصمیم دارید خانه هایما را بخرید حداقل پول خوب بدهید... اگر من و سه خواهرم بخواهیم سه تا آپارتمان 40 متری هم بخریم به 80 میلیون تومان پول نیاز داریم... به آقای سوری گفتم نفری 80 میلیون تومان به ما بدهید تا بتوانیم آپارتمان .بخریم... گفت متری یک میلیون تومان بیشتر ندارم به شما بدهم... صاحب زمین من هستم و شما داخل زمین من نشسته اید... پول آجر خانه ات بیشتر ازاین نمی شود.... آقای سوری رئیس املاک منطقه 15 هست و معاون ایشان داخل پارک پامچال نشسته تا به زمین های اینجا را بخرد... بارها آقای قالیباف اینجا آمده است و من رفتم ایشان را ببینم اما نتونستم... آقای قالیباف! از شما بر می آید تا به فکر مردم محروم اینجا باشید.... خانه های اینجا آب نداشت و من دنبال رفع این مشکل رفتم.... به آقای سوری گفتم مردم این محله پول ندارند و اگر می خواهید خانه ها را خراب کنید، پول آب ندهند... گفتند تا 10 سال اینده خراب نمی شود... پول جمع کردیم و الان چند ماه هست که آب به این محله آمده است... همه خانه ها گاز دارند به جز خانه من... به خاطر اینکه فاصله خانه من از خانه های دیگر بیشتر است... نه به خاطر خدا کاری برای ما بکنید...»
«... برای دیدن شهردار قبلی حتی به شهرداری تهران هم رفتم.... گفتند دیگر شهردار تهران دیدار مردمی ندارد. 6 آذرماه بود که رفتم تهران تا بتونم درد مردم اینجا را به شما بگویم.... نگهبان شهرداری برخورد خوبی نداشت و من را پاس داد به جای دیگر... آنجا گفتند هفته دیگه بیا آقای علیزاده اگر ایشان جایز دانست نوبت به شما می دهند برای دیدار... با ماهی چهارصد تومان نمی توانم زندگی کنم... این دست های من هست.... 6 ماه تمام مردم اینجا 17 ساعت در روز آب نداشتند... نماینده همه مردم شدم و مشکلشان را برطرف کردند... من از اینجا برای کار کردن به ولنجک و نیاوران می روم.... 6 صبح از خانه بیرون می آیم و 9 می رسم. شب هم همینطور است... رفتم وام بگیرم ندادند گفتند ماهی 300 تومان باید بدهی با ماهیی 470 تومن نمی توانی وام بگیری.... یک آب گرمکن دست دوم خریده بودم آمدند معتادها دزدیدند.... 80 درصد مردم اینجا فقیر هستند و مشکل مالی و زندگی دارند. ...»
بیماری سل و آسم یکی دیگر از مشکلاتی است که حاشیه نشین های شهرک رضویه درگیر آن هستند:« اینجا اگر از مردم تست سلامت بگیرند اکثر مردم ریه هایشان مشکل دارند و بیماری سل دارند. ...» این ها را همسر آقا یاسر می گوید که پسر ده ساله شان به خاطر بیماری آسم مدت ها در بیمارستان بستری بود. :«... تو را به خدا فکری به حال ما بکنید... خانه های ما خارج از محدوده هست و می خواهند مفت بخرند... متری یک میلیون تومان هم بخرند؛ ما نمی توانیم جایی خانه بخریم... خدا پدر و مادر کبری خانم را بیامرزد از بالا شهر که می آید برای بچه هایما دفتر و مداد می آورد... پسر من یک مدت بیمارستان خوابیده بود به خاطر اینکه خاک اینجا آلود است... اینجا سگ و شغال دارد... الان زندگی ما با یارانه می گذرد.... اول و آخر تکان می خوریم می گوییم خدا را شکر 100 تومن یارانه داریم....»