به گزارش تیتر شهر، بعد از طرح جریان
"نواصولگرایی" از سوی قالیباف، این سوال به ذهن می آید که چرا جریان
اصولگرایی بعد از تجربه بیش از دو دهه کار تشکلاتی بعد از هر شکست سیاسی به خانه
اول بازمیگردد و سعی در "درانداختن سقفی نو" دارد؟!.
جریان اصولگرایی برخلاف رقیب خود بعد از شکست که
تاکنون در دو سال اخیر دو بار آن را تجربه کرده است، به دنبال فروریختن بناهای
تاکنون ساخته شده و از نو بنا نهادن یک ساختار جدید در دل خود می شود که در نهایت
نیز بعد از حاشیه سازی در اردوگاه اصولگرایان تا رسیدن به یک انتخابات دیگر به
نتیجه دلخواه نمی رسد.
اینکه هر چهره یا تشکل اصولگرا بعد از یک فصل
مهم سیاسی، ساز خود را کوک می کند، هم ناشی از فقدان رهبری در این اردوگاه و نیز نبود
منشور و نقشه راه برای این جریان است.
در آسیب شناسی جریان اصولگرایی به وضوح می توان
نبود یک ایدئولوژی واحد با استراتژی های متفاوت را به خوبی می توان احساس کرد و
این مسئله در این دوره خود را در جریان رقابت ها نشان داد و هنوز هم پس لرزه های
دلخوری چهره های اصولگرا از یکدیگر و عدم انسجام در این جریان ادامه دارد.
در همین یک هفته اخیر، انتقادات شدید میرسلیم از
عملکرد قالیباف در شهرداری تهران، تشکیل دولت در سایه از سوی سعید جلیلی، اظهارات
شبه انتخاباتی رئیسی که با گذشت دو ماه از نتایج انتخابات هنوز ادامه دارد و اخیرا
هم طرح "نواصولگرایی" از سوی قالیباف را می توان نمونه هایی از برآیند
عدم انسجام و نبود رهبری در این جریان می توان دانست.
اما یکی از سوالات مهم که در جریان جدایی
قالیباف از جریان اصولگرایی مطرح می شود این است که آیا جدایی باقر قالیباف می
تواند، اصولگرایان را دچار خلاء کرده و به برنامه های احتمالی آنها در انتخابات
های آتی لطمه وارد کند؟!.
پاسخ این سوال را می توان در تعامل اصولگرایان
در حساس ترین فصول سیاسی یعنی انتخابات به ویژه انتخابات ریاست جمهوری جست و جو
کرد.
در سال 92 که ائتلاف سه گانه ای از سوی جداد
عادل، ولایتی و قالیباف تشکیل شد اختلافات این سه تن با یکدیگر به حدی رسید که
نتوانست از چشم مردم در مناظره های تلویزیونی هم دور بماند و در نهایت به جدایی این
سه نفر از یکدیگر هم منجر شد که در آن دوران هم شاید بتوان بیشترین هجمه های درون
جریانی را از سوی برخی چهره ها خطاب به قالیباف دانست.
او همواره در سیبل انتقاد بوده است و شاید از معدود
چهره های سیاسی با مارک اصولگرایی است که توانسته به نقطه مشترک اصولگرایان و
اصلاح طلبان در طرح انتقادات به عملکرد او و زیرمجموعه اش، تبدیل شود. انتقادات به
مسئله املاک نجومی از عمق اختلافات اصولگرایان با او پرده برداشت و اکنون حذف او
از اردوگاه اصولگرایان یا ترک این اردوگاه از جانب او نمی تواند، این جریان را تحت
الشعاع قرار دهد.
قالیباف به مهره ای سوخته تبدیل شده است و رفتن
او پیش از آنکه از سوی رفقایش ترک شود، خواسته قلبی بسیاری از اصولگرایان است که
او از سر دلخوری از عدم حمایت ها، آن را محقق کرده است.
در خصوص جدایی قالیباف از جریان اصولگرایی حسین ابراهیمی، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز اعتقاد دارد: هر کس خواست جدا شود!
پیامبر در جنگ تبوک درباره کسانی که از ایشان جدا شدند فرمود «اگر خیری در او باشد
به ما ملحق می شود اگر شری در او باشد خدا ما را از شر او حفظ می کند». روند ما ارزشی
است. روند ارزشی قابل تغییر نیست. البته قدرت جذب را باید بیشتر و دفع را محدود کرد.
اما اینکه یک نفر کنار برود، موجب شکست اصولگرایی شود؛ خیر چنین اتفاقی نمی افتد.