به گزارش تیترشهر: در سال های گذشته زنان حضور فعالی در مدیریت شهری داشته اند و می توان گفت دیگر شهرها مانند سال های گذشته مردانه اداره نمی شود.یكی از مسائل مهم در برنامه ریزی شهری در كشورهای پیشرفته، مشاركت پایدار مردم در همه بخشهای مختلف برنامه ریزی شهری است.برنامه ریزی و مدیریت شهری دارای جایگاهی مهم در تكنیك برنامهریزی كلان جامعه است. مشارکت در مسائل شهری می تواند مسائل را بهتر حل کند به در کل شهر مطلوب تری داشته باشیم.
اگر مشاركت را در یك رویكرد عملگرایانه به عرصه برنامه ریزی شهری وارد كنیم باید این مشاركت در محیط اجتماعی و اقتصادی و در همه رفتارها و فعالیتهای روزانه افراد و ساكنان شهری تعیین و تبیین شود. به عبارتی هر نوع تغییر در ساختار برنامه ریزی به شكل قطعی اثرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را به كل جامعه خواهد گذاشت.
از آنجا كه در بسیاری از كشورها بستر فعالیت شبكههای اجتماعی سنتی كه د رواقع تقویتكننده انسجام اجتماعی بودهاند(مانند خانوادههای گسترده، گروههای مذهبی و سازمانهای خیریه) تضعیف شده است یافتن راههای جدیدی برای احیای پیوستگی در جامعه ضروری بهنظر میرسد. در راستای این هدف محلات شهری ظرفیت بالایی برای تولید اشكال جدید پیوستگی اجتماعی دارند.
تحقیقات اخیر درباره شهرسازی و برنامه ریزی و توسعه شهری نشان میدهد كه بهترین راهكار برای مواجهه با چالشهای اصلی موجود تقویت منابع اجتماعی و سرمایههای انسانی است و نه تنها ساختن فیزیكی ساختمانها. راهبرد بازسازی شهر از بهبود پیوستگی اجتماعی تقویت ارتباطات مردمی و مشاركت فعال شهروندان در جامعه بهره برده و به جای تمركز بر اكولوژی فیزیكی شهرها و محلهها بر بوم شناسی اجتماعی آنها متمركز شده است.
محله محوری، مشاركت شهروندان، زیر ساختها و افزایش توانمندی مدیریتی در اداره شهر یك راهبرد مهم در ارتباط با تدوین سیاستهاست.
زنان و مدیریت
با فرایند درگیر كردن شهروندان در ساختمان جامعه خود میتوان محلهها را زنده و پویا نگه داشت. هنگامی كه یك محله به جای آنكه محصول یك میز طراحی مهندسی یا اتاق سیاستگذاری باشد از طریق یك فرایند جامعهمحور طراحی شده و توسعه یافته باشد نتایج حاصل بهویژه برای زنان فوقالعاده سودمند خواهد بود.
بدیهی است زنان بیشترین نقش را بهعنوان رهبران یا مشاركتكنندگان فعال در جوامع كوچكتر مانند محلات شهری ایفا میكنند.
به عبارت دیگر میتوان گفت زنان نقش اساسی در پیوستگی اجتماعی محلی را دارند. این نوع پیوستگی بهویژه برای دستیابی به طرح اجتماعی و مدیریت موفق در جوامع چندفرهنگی ضروری است. زنان بهعنوان مدیران خانه در جوامع كوچك نقش اساسی در همبستگی اجتماعی خانواده و محله دارند.
زنان عموماً زمان بیشتری را نسبت به مردان به كار در داخل و اطراف منزل اختصاص میدهند. بنابر این بهدلیل تجارب روزانهشان به دانش و بینش عمیقتری از آنچه برای ساخت محیط موردنیاز است دست مییابند (مانند طراحی فضاهای عمومی، زیرساختها و خدمات موردنیاز همه اعضای جامعه).
شهر نشینی
بهمنظور پویا شدن و مؤثر بودن این دانش در سیاست و توسعه شهری باید با ایجاد مراكز آموزشی بهدنبال راههایی برای سازماندهی محلهها بود، در واقع باید به شهروندان فرصت داد تا در توسعه محلهها و شهرها مشاركت فعال داشته باشند. در نظریه مدیریت مشاركتی شهرها چنانچه زنان نهتنها با مشاركت فعالانه بلكه با ایفای نقش محوری خود در این عرصه حضور یابند توسعه شهری طولانی مدت، جامعتر و پایدارتر خواهد بود.
بهطور كلی تجربه درگیر شدن و رهبری زنان در سیاستهای محلی عموماً نشاندهنده پیشرفتهای عمده در موفقیت مشاركت اجتماعی افراد و كارآمدی سیاسی است، زیرا زنان به ابعاد نیازهای همه گروهها در اجتماع توجه میكنند و صرفاً به دیدگاه و تمایلات اعضای قدرتمند و مؤثر جامعه محدود نمیشوند و اغلب در پی ایجاد پلهایی روی تقسیمبندیهای اجتماعی، فرهنگ و نژادی و نیز ناسازگاریها در اجتماع هستند.